عبایی‌روی‌خاک‌افتاده‌بودازخاک،خاکی‌تر که‌درآن‌نخ‌نماآغوش‌اسرارالهی‌داشت... به‌تسبیحش‌قسم!زنجیرهٔ‌عالم‌به‌دستش‌بود چنین‌مردی‌کجادرسرخیال‌پادشاهی‌داشت؟!