وقتی صدای گریه‌ات و شنیدم برگشتم و به گهوارت رسیدم پیش خودم آروم‌تری باباجون بیا بریم، شاید به آب رسیدیم ای امیدم نخواستی تو خیمه بمونی، از گریه هات معلومه تو حال و روزم و می‌دونی، این از صدات معلومه می‌خوای بشی آسمونی، از تو چشات معلومه، معلومه، معلومه می‌بینی بابا، کنارمون دریاس می‌بینی بابا، نیومد عمو عباس ع می‌بینی بابا، بابات چقد تنهاس بند دوم تو آخرین علیِ کربلایی کوچیکترین دلاور بابایی بذار ببینم گلوت و پوشوندن عزیز من، الهی که نیاد سرت بلایی با گریه‌هات رجز می‌خونی، حرمله هم تو میدونه مبارز تیر و کمونی، گلوی تو پر خونه رو نیزه‌ها پیشم می‌مونی، چشم بابا گریونه، گریونه، گریونه می‌بینی بابا، می‌لرزه دست و پام می‌بینی بابا، که گریونه چشمام می‌بینی بابا، بازم چقد تنهام بندسوم پاهام دیگه را نمیره یک قدم مادر تو منتظره تو حرم این پا و اون پا می‌کنم تو میدون ببین علی ع، روم نمیشه تو رو نشونش بدم می‌فهمه که آروم ندارم،از تو چشام می‌خونه می‌فهمه خیلی بی‌قرارم، می‌دونه قلبم خونه نشد تو رو زنده بیارم، شرمندشم می‌دونه، می‌دونه، می‌دونه می‌بینی بابا، رفتی و بیچارم تنت و حالا، به خاک می‌سپارم می‌دونی که من، چقد دوست دارم