یارم نگاه بر دل این روسیاه کن رحمی به حال سینۀ پر سوز و آه کن   من از همه فراری‌‌ام و از تو شرمسار کاری برایِ بندۀ بی ‌سر پناه کن   خیلی به قول و توبۀ من اعتنا نکن این ‌بار لطف کن تو مرا سر به ‌راه کن   من از گناه خسته شدم ، من بریده‌ام فکری به حال توشۀ پر از گناه کن   من با حسین آمدم این ‌بار ای خدا جانِ حسین حال مرا رو به‌ راه کن   یارب به ذکر العطشِ دختر حسین من تشنۀ نگاه تو‌ام ، یک نگاه کن ــــــــــــــــــ گفتم حسین، اشک غزل هم درآمده انگار بین مجلس ما مادر آمده   هرجا که حرفی از عطش و کربلا شده گریه‌کنان و سینه‌زنان خواهر آمده   سرها به پایِ عمۀ سادات ریخته دنبال او ببین چقدَر بی‌ سر آمده   لب تشنه و غریب  «جواد محمدی» در جمع دوستانِ قدیمی خوش آمدی   آه ای رفیق «مهدی اسحاقیان» ببخش رفته اگر ز خاطرمان یادتان ببخش   از دوری و فراق شما خسته‌ ایم ما دل به دعایِ خیر شما بسته ‌ایم ما   ما بی‌ وفا ولی به وفایِ شما خوشیم بی‌ چاره‌ایم ، ما به دعایِ شما خوشیم   شب‌هایِ جمعه کربُبَلا یادمان کنید پیشِ حسین ، یاد رفیقانتان کنید بالحسینِ الهی العفو …. ؟