بسم‌ الله الرحمن الرحیم به مناسبت دلم امشب به مجلس روضه خسته و بي قرار مي آيد يك كبوتر شده و از سمتِ حرمي پر غبار می آيد گرد غربت نشسته بر روی پر و بال كبوترانهٔ دل مي چكد لاله لاله اشكِ درد امشب از خلوت شبانهٔ دل با من اي دل بگو كجا رفتی كه پر از ماتم و شراره شدی تو چه ديدی در آن ديار غريب كه شكستی و پاره پاره شدی گفت رفتم به سرزميني كه عطر اندوه و بغض و ماتم داشت خاك آنجا هميشه دلگير و آسمانش هميشه شبنم داشت به خدا رنگ خاك می گيرد پر و بال كبوتران بقيع روز ها هم هميشه در آن جا آفتاب است سايه بان بقيع نه حرم، نه رواق، نه گنبد نه ضريح و نه صحن و گلدسته هست آنجا مزار خاكیّ چار مرد غريب و دل خسته در نواحی نوحه و ناله شعلهٔ بی كرانه ای دارد نه فقط قبر چار مرد غريب بانوی بی نشانه ای دارد اين زمين دل شكسته از آهِ غربت و ناله های مادر بود هم دم اشك های مادرمان يك بغل لاله های پرپر بود و در اين باغ آتش سرخی در دل سبز ياسمن گل كرد شعلهٔ زهرِ كينه ها بين جگر پارهٔ حسن گل كرد چند روزی گذشت و خاك بقيع عطر غم ناك اشك و ناله گرفت و به دست همان كمان داران بدن ياس رنگ لاله گرفت اين زمين يك زمين ساده كه نيست اين زمين خاك غربت آباد است اين زمين دلشكسته داغِ گريه هاي امام سجاد است اين زمين از تبار اشك و آه به خدا هر سپيده زائر داشت آسمانی پر از ستاره از روضه هاي امام باقر داشت خاك هاي غريب اين صحرا روزگاري تب شقايق داشت تا سحر در كبود چشمانش اشك سرخ امام صادق داشت اين زمين يك زمين ساده كه نيست باغي از داغ لاله و ياس است در تبِ ناله هاي محزونِ مادر بي قرار عباس است در حوالي اين ديار غريب از غم يار آشنا می خواند در مدينه كنار خاكِ بقيع روضهٔ سرخ كربلا می خواند