باقد خم آمد خواهر زار تو کاش که میمردم سرِ مزار تو لوای عشقت را به دوش خود بردم ببین چه سان بر گشته ام کنار تو وای حسین جانم....... این قد خم گشته سوغاتی شامه رو پیکرم جای سنگ لب بامه اگر که میسوزه تموم این صحرا اتیشش از سوز هُرم نفسهامه وای حسین جانم..... نرفته از یادم بین همین گودال هلهله ی خصم و ناله و آه تو حالا زیارت نامه داره میخونه زینب دلخسته تو قتلگاه تو وای حسین جانم.....