🌷🌷140🌷🌷 بند اول✍ یه پهلوون تو غربت و غم بار سفر رو بسته میخاد بره پیش حبیبش شد از زمونه خسته 🌹 زیر لبش اینو میخونه زهرا ببین علی چگونه غصه قلبشو می سوزونه 🌹 با درد و غم همدمه روگونه هاش شبنمه لحظه به لحظه شده ذکر لبش فاطمه غریب عالم منم _____________________ بند دوم✍ ✔️زبانحال مولا باضربه ای که زد به سرم فرق سرم دوتا شد دارم میشم مهمون تو حاجت من روا شد 🌹 زهرا دنیا با ما چه کرده زهرا دل پر آه و درده زهرا این اشکای یه مرده 🌹 داغ تو شد قاتلم ای همه ی حاصلم یاد تو و گریه هات آخ میسوزنه دلم غریب عالم منم _____________________ بند سوم✍ تو لحظه های آخر من دلم چه بی قراره برا حسینه بی کفنم ابر چشام می باره 🌹 زینب نکن تو گریه زاری بابا باید دوام بیاری گودال لحظه ی سختی داری 🌹 تو و یه دشت بلا حسین و تیغ جفا می رسه اونروزی که میبینی راس جدا غریب عالم منم 💠💠💠