رفتی برادرت تنهاتر شد رفتی مجیب عالم مضطر شد در دل نخلستان تا که علم افتاد خواهرمان زینب بین حرم افتاد زجر شنیدن هلهله ها را آتش خنده ی حرمله ها را خواهرمان دیده به که من گویم دردم، بی تو باید برگردم ای نخل خشک خونین دستت کو ای ماه ام البنین دستت کو بی تو تک و تنها، در دل این دشتم در پی دست تو روی زمین گشتم لحظه ی دیدن مشک دریده فرق شکسته و دست بریده قامت من خم شد کمرم را خم کردی به لبم جان آوردی مشک را آوردی تا پای جانت با دست و با کتف و با دندانت این چه بلایی بود بر سرمان آمد بهر تسلایش مادرمان آمد رفتی و تشنه تر از همه بودی تشنه ی دیدن فاطمه بودی، فاطمه هم آمد آمد امّا خیلی دیر، دیده ات را بسته 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam