در آن نفس که بميرم در آرزوی تو باشم
بدان اميد دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قيامت که سر ز خاک برآرم
به گفت و گوی تو خيزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی که درآيند شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
حديث روضه نگويم گل بهشت نبويم
جمال حور نجويم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقي رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
هزار باديه سهل است با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعديا به سوی تو باشم
https://eitaa.com/joinchat/3560833087C1e918450bb