`این داستان:" بیماریِ جنونِ خرید"🛍 توی آرایشگاه ...... بودم،همون که تو خیابون ..... هست. جمع، جمع زنونه بود و بازار غیبت به راه🙃 منم که زیر رنگ💆🏼 بودم، گوشام بیکار بود... خانومه به اون یکی می‌گفت: مریم جاریم، تا حقوق ها میاد می‌ره یه لباس میخره، یه کمد مانتو داره ، جعبه مداد رنگی دیدی؟! جواد به این کمد میگه: کمد مانتو رنگی😅 از هر رنگی که بگی مانتو داره. دوباره هم می‌ره میخره🤷‍♀ همینطور داشت از خرید کردن جاری حرف میزد منم رفتم تو حال قضاوت... 👩🏼‍⚖️ یعنی چی؟؟؟ چرا اینقدر اسراف میکنند؟؟؟ بعدش میگن گرونیه, وضع اقتصاد بد شده آدم حسابی...!!! توقعاتتو بیار پایین ، اسراف نکن، به شرطی بتونی فشار اقتصادی هم تحمل کنی و...😐 خلاصه اینکه یه دادگاهی راه انداختم و مریم بدبخت رو تا سرحد اعدام بردم🙃 کارم تموم شد، اومدم خونه. همون‌طور که داشتم لباسموعوض میکردم و مانتومو به رخت آویز، آویزون میکردم... به مانتو ها و رنگ هاش نگاه کردم. مشکی، قهوه ای، طوسی، سبز پررنگ، سبز کمرنگ، قرمز جیغ، قرمز ملایم، صورتی، یه مشکی دیگه، زرد تازه خریدم، آبی کمرنگ هنوز تن نخورده،یه سبز لجنی پیش خیاط، پارچه مانتویی سبز ، پارچه مانتویی بنفش... خدایااااا، من کی این جعبه مانتو رنگی روخریدم؟! 😳 من که اهل اسراف نبودم، تازه کلی مریم خانم بخت برگشته رو هم سرزنش کردم... 🤦‍♀ اونجا بود که فهمیدم💡 مبتلا به یک بیماری شدم به اسم "جنون خرید". جنون خرید چیست؟؟ ادامه دارد..... ________🌸 @bafghbanoo 🌸__________