سو من سه 🚶🏻💣 🔸بخشی از کتاب سو من سه🔸 شاخهٔ درخت بالا سرم را پایین می‌کشم و تکه چوبی می‌کنم. می‌گذارم بین دندان‌هایم و می‌جوم. نگاهم را که می‌بیند با اخم می‌گوید: هوم... چیه مثل گربه زل زدی به من؟ پاهایم را کش می‌دهم. لگدی حوالهٔ پایش می‌کنم و می‌گویم: می‌گی یا نه؟ بازم مثل همیشه است؟ رو برمی‌گرداند و می‌گوید: تو که از هفت دولت آبادی. ننه بابا نیستن که من دارم. از دیشب تا حالا دوباره مثل چی به جون هم افتادن. مجبور شدم برم جلو یارو که نزنه، بی‌وجدان کوبید توی گردنم. اصلا نتونستم بخوابم. نگاه از روی چشمانش برمی‌دارم و می‌اندازم روی گردنش. پس بگو روی موتور صاف نشسته بود. برای خودش غر می‌زند: من نمی‌دونم برای چی کنار هم موندن توی اون طویله. طویله در ذهنم جان می‌گیرد. علی‌رضا را نمی‌توانم در فضای بدبوی آن‌جا تصور کنم. حیف می‌شود. گاو و خر و گوسفند وجه تشابهشان با علی‌رضا خیلی کم است. هرچند که خوراک و خواب و شهوتشان مرز مشترک باشد. پس کدام گویند این دوتا جواد و آرشام از دور پیدایشان می شود. نویسنده:نرجس شکوریان فر انتشارات:عهد مانا ______________ 🔹بافق‌بانو؛ اولین رسانه بانوان در بافق @bafghbanoo