🕸ث) انكار دعاوى امير اصلان خان عرض كرد: اگر اين قبيل فقرات از جمله آيات باشد من هم توانم تلفيق كرد و عرض كرد: «الحمد للَّه الذى خلق العصا كما خلق الصباح و المساء». باب بسيار خجل شد. بعد از آن حاجى ملا محمود پرسيد: در حديث وارد است كه مأمون از جناب رضا عليه السلام سؤال نمود كه دليل بر خلافت جدّ شماچيست؟ حضرت فرمود: آيه «أنفسنا». مأمون گفت: «لو لا نساؤنا»؟ حضرت فرمود: «لو لا أبناؤنا» اين سؤال و جواب را تطبيق بكن و متعدّى را بيان نما. ساعتى تأمل نموده جواب نگفت. بعد از آن مسائلى چند از فقه و ساير علوم پرسيدند. جواب گفتن نتوانست. حتى از مسائل بديهيه فقه از قبيل شك و سهو پرسيدند. ندانست و سر به زير افكنده باز از آن سخن هاى بى معنى آغاز كرد كه من همان نورم كه به طور تجلى كرد؛ زيرا كه در حديث است كه آن نور، نور يكى از شيعيان بوده است. اين غلام گفت: از كجاكه آن شيفته تو بودى، شايد نور ملا مرتضى قلى بود، بيشتر از پيشتر شرمگين شد و سر به زير افكند. چون مجلس گفتگو تمام شد، جناب شيخ الاسلام را احضار كرده باب را چوب زده و تنبيه معقول نمود و توبه و بازگشت و از غلطهاى خود انابه و استغفار كرد و التزام پا به مهر هم سپرده كه ديگر از اين غلطها نكند و الان محبوس و مقيّد است. منتظر حكم اعليحضرت اقدس همايون شهريارى روح العالمين فداه است. امر امر همايون است. » با توجه و تعمق و مقابله سه مأخذ مذكور در باب چگونگى مجلس وليعهد معلوم مى شود در مجموع صورت مجلس مباينتى با هم ندارد و ظاهراً تنها در اجمال و تفصيل آنها تفاوتهائى را به وجود آورده است. [۱] با اين همه در مقام ارزيابى مجلس وليعهد ناگزير به بيان مسئله اى هستم كه مرحوم زعيم الدوله به نگارش آن توجه اصولى و در عين حال بحقى كرده است. ---------- [۱]: احمد كسروى در كتاب: بهائيگرى به نظريه عباس افندى در خصوص مذاكره مجلس وليعهد چنين اشاره مى كند: عبدالبهاء در كتاب مقاله سياح، در اين باره چنين مى نويسد: نكته نحوى گرفتند احتجاج به قرآن نمود و اينان بمثل منافى قواعد نحو از آن بيان كرد. ببينيد كه چگونه داستان را به رنگ ديگرى انداخته و دروغى از خود به آن افزوده. زيرا چنانچه پيداست به باب غلط نحوى گرفته اند غلطهاى بسيار آشكار- نه نكته آنگه باب درمانده و پاسخى نتوانسته. نه آنكه پاسخ گفته و از قرآن نيز ماننده هايى ياد كرده. اين يك نمونه است كه چگونه ناچار شده اند تاريخ را كج گردانند و به داستانها رنگهاى ديگر دهند. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۳۵ 🚫@bahaiyat🚫