🕸بابيت، مهدويت الف: اتكاء به شيخيه «حاج ميرزا جانى كاشانى» (١) ، در كتاب: «نقطة الكاف» (٢) نقطه نظر بابيه را در مورد «شيخ احمد» و «سيد كاظم» تحت عنوان: «مأموريت شيخ احمد احسائى، از قبل حجت براى تمهيد طريق»، به تفصيل مورد بحث قرار داده است. كه لازم است در مطلع بحث خود پيرامون بابيت و قائميت، اهم آن را در نظر آوريم. ميرزا جانى، تصريح مى‌كند كه: ١ - «همين كه نهصد و پنجاه سال از اول غيبت صغرى گذشته آن سلطان فضال مرحوم شيخ احمد زين الدين الاحسائى را از ميان شيعيان خود برگزيده و ديدۀ دل آن صفوۀ اخيار را به نور معارف و فضائل خويش و آبا و اجداد طاهرين خود سلام اللّٰه عليهم اجمعين روشن فرموده از اينجا بود كه آن برگزيدۀ موحدين مى‌فرمودند: «سمعت عن الحجة»... ٢ - «خلاصه مأمورش فرمودند به جذبات غيبى كه‌اى فراش كارخانۀ محبت، هنگام ظهور شمس عدل ما نزديك گرديده و ديدۀ معرفت منتظرين ظهور حضرت ما در احتجاب و (چشم) ضعفا از احباب در خواب است و لهذا ترا مأمور نموديم كه سير در بلدهاى مسلمين نموده و اظهار علم توحيد حقه و بيان معارف در شأن ولايت ما را نما.» ٣ - «در علم حكمت و سائر علوم، كتب‌ها نوشته و حضرت ايشان باب امام عليه السلام بودند. باب مخصوص آثارى نه نصى...» ۴ - «در واقع خود مى‌دانستند كه مخصوص گرديده از قبل حجت عليه السلام ولكن به جهت عدم قابليت خلق تصريح به مقام بابيت نفرمودند و به كنايات و اشارات لطيفه مطلب خود را به خلق القا مى‌فرمودند...» ۵ - «سيد سند و نور احمد المعروف عند القوم به حاجى سيد كاظم بوده وصى و قائم‌مقام‌خود فرموده و عالم فانى را وداع گفتند...» ۶ - «خلاصه به بركت آن دو باب اعظم و آن نورين القمرين و كوكبين الدريين نفوس بسيارى عارف به علم توحيد و معرفت به مظاهر حق گرديده و طبايع ايشان نضجى بهم رسانيده تا آنكه قابل قبول طلوع شمس حقيقت از مغرب ولايت گردند.» ٧ - «مرحوم سيد اعلى اللّٰه مقامه در اواخر عمر خود مكرر از قريب شدن اجل خويش خبر مى‌دادند و اصحاب آن بزرگوار آه و ناله مى‌نمودند و عرض مى‌كردند كه‌اى مولاى ما نباشد روزى كه شما نباشيد و ما حيات داشته باشيم. آن عالى مقدار مى‌فرمودند كه آيا راضى نمى‌شويد كه من بروم و حق ظاهر گردد...» ادامه دارد... 📗١) . حاجى ميرزا جانى كاشانى از مريدان على محمد شيرازى بود. وى وقتى كه در سال ١٢۶٣ ه‍ .ق، على‌محمد شيرازى را به دستور حاجى ميرزا آقاسى، از اصفهان به ماكو مى‌بردند، در وقت عبور از كاشان، حاجى ميرزا جانى و برادرش حاجى ميرزا اسمعيل ذبيح، با پرداخت مبلغ گزافى رشوه، على محمد شيرازى را به منزل خود برده، او را با همراهانش دوشبانه روز ضيافت شايانى نمودند. در شورش مازندران و محاصرۀ قلعه شيخ طبرسى در سال ١٢۶۴، حاجى ميرزا جانى به همراهى حسينعلى، ميرزا و صبح ازل و چند تن ديگر از مريدان بابيه، به مازندران رفته جهد كردند كه خود را به اصحاب قلعه ملحق سازند. ولى موفق نشده، در آمل محبوس گرديدند، پس از استخلاص از حبس، به عنوان يكى از مخلصين درجۀ اول بابيه، در ماجراهاى بابيه، نقشى اساسى ايفاء نمود. تا آنكه پس از ماجراى ترور ناصر الدين شاه، و دستگيرى عده‌اى از بابيان، كه از جملۀ آنان ميرزا جانى كاشانى بود، در سال ١٢۶٨، به بدترين صورت ممكن اعدام گرديد. مراجعه كنيد به كتاب: «نقطة الكاف» مقدمۀ: ادوارد براون، صفحات ۵٢ - ۵٣ (نب - نج). همچنين: «روضة الصفا»، ج ١٠، ص۵۴۴ به بعد، و «ناسخ التواريخ سلاطين قاجار»، ج۴، ص٣٠ 📗٢) . پيرامون كتاب نقطة الكاف ميرزا جانى كاشانى، مراجعه شود به فصل چهارم من يظهره اللّٰه قسمت پ «محو مأخذ، جعل مدارك». 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۵۵_۱۵۶ 💀@bahaiyat💀