#نکته
🔹جایزه صلح نوبل سفیده تخممرغ است!
۱- ابتدا، اجازه بدهید به خاطرهای اشاره کنم که وصفالحال است. این خاطره را از زندان سیاسی دوران ستمشاهی به خاطر دارم. اواسط سال ۱۳۵۶ بود. ملاقاتیها مقدار زیادی سیب برای عزیزان زندانی خود آورده بودند و آن روز به اتفاق مرحوم دکتر صادقی (از برادران همبند) درحال تهیه مربای سیب بودیم. تهیه مربا در زندان ممنوع بود ولی کمپوت مانعی نداشت -چرا؟! هنوز هم نمیدانم!- بند ما، بند محکومان طویلالمدت بود و در مقایسه با سایر بندها که زندانیانی با محکومیتهای کمتر داشت، از برخی آزادیها نظیر در اختیار داشتن چراغ خوراکپزی نفتی و... برخوردار بود. سیبها را درون دیگ ریخته و روی سه چراغ والور نهاده بودیم. آب که جوش آمد، شکر را به آن اضافه کردیم. بعد از چند ثانیه متوجه ذرات ریز آشغال شدیم که روی آب آمده بود. هیچکدام تجربه مرباپزی نداشتیم و نمیدانستیم که باید با آن آشغالها چه کنیم. در این هنگام سرکار مرادی، وکیل بند که هیکل درشت و غولآسایی داشت وارد شد و پرسید چه میکنید؟ کمپوت درست میکنیم! مبادا مربا بپزید؟! نه سرکار. بفرمایید نگاه کنید. سرکار مرادی نگاهی به درون قابلمه بزرگ انداخت و گفت؛ چرا آشغالها را جمع نمیکنید؟ گفتیم چطوری؟ با قاشق که چند ساعت طول میکشد! نیشخندی زد و گفت: اینا رو باش! بلد نیستند چند تا آشغال رو از دیگ بیرون بیندازند، اونوقت میخواهند اعلیحضرت همایونی رو از تخت پایین بکشند! بعد پرسید: تخممرغ دارید؟ برایش آوردیم. تخممرغ را شکست و سفیده آن را درون دیگ انداخت. سفیده تخممرغ بلافاصله منعقد شد و در حال انعقاد همه آشغالها به آن چسبیدند. سفیده را همراه با آشغالها بیرون آورده و درون سطل زباله انداخت و گفت: حالا یاد گرفتید که آشغالهای شکر را چه جوری جدا میکنند و دور میریزند؟ گفتیم باید از شکری استفاده کنیم که آشغال نداشته باشد و سرکار مرادی در حالی که بار دیگر دیگ را معاینه میکرد که مبادا به جای کمپوت مشغول تهیه مربا باشیم، گفت: شکر بیآشغال وجود ندارد، هر جا شکر هست، آشغال هم هست. باید راه جدا کردن آشغال را یاد بگیرید!...
ادامه مطلب👇
https://kayhan.ir/fa/news/274440
🔻نشانی ما در پیامرسانهای سروش، آیگپ، ایتا
@kayhannewspaper