🍂 🔻 /۸۴ ماموریتی برون مرزی نوشته: ابوحسین ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ آن روز عبدالمحمد برای آخرین بار سری به قرارگاه نصرت زد تا قبل از عملیات آخرین دیدار را با فرمانده اش داشته باشد. او وارد قرارگاه که شد دید هر کس سرش به کار خودش گرم است. فضل الله صرامی از این سنگر به آن سنگر می‌رفت و با پوشه‌ای برمی گشت. انگار آرامش قبل از طوفان بود. مرتضی قربانی، امین شریعتی، ابراهیم همت، مهدی باکری، هر کدام برای دقایقی با علی هاشمی حرف می‌زدند و می‌رفتند. عبدالمحمد دلش نیامد جلو برود و مزاحم کار علی شود، ولی وقت کمی داشت و مهدی باکری منتظر او بود. دلش را به دریا زد و وارد سنگر علی هاشمی شد. علی تا صدای عبدالمحمد را شنید سرش را از روی نقشه‌ای که مقابلش پهن شده بود برداشت و گفت: عبدالمحمد کم پیدایی؟ چه عجب یادی از ما کردی؟ - درخدمتم حاجی. - اوضاع چطوره؟ - بسیار عالی. - با لشکر ۳۱ عاشورا چه کردی؟ - آقای مهدی باکری را توجیه کردم. - نظرش چه بود؟ تو قرار است حمید جانشین لشکر را همراهی کنی. _ خیلی راضی بود. حمید را هم می‌شناسم. او هم آدم شجاعی است و مرد جنگ و جبهه است. - بدان حمید از فرماندهان خیلی خوب سپاه است. این دو برادر دو جواهرند. - بله حمید بسیار آدم عاطفی است. هر دو برادر نمونه کم نظیری هستند. - گفتم که حمید از خوبان سپاه است. مهدی و حمید یک روح در دوجسم هستند. آن روز، روز آخر بهمن ۱۳۶۲ بود که عبدالمحمد در انتظار شروع عملیات بود. بعد از چند لحظه‌ای که علی داشت برای عبدالمحمد از وضعیت جدید حرف می‌زد. بیسیم به صدا درآمد و او را به خانه‌ی پدربزرگ (فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء، آقای محسن رضایی) فراخواندند. او در حالی که داشت فانسقه اش را محکم می‌کرد گفت: می‌دانی قرارست کجا بروم؟ ـ نه کجا؟ ـ آقای هاشمی رفسنجانی آمده است قرارگاه خاتم. ـ خوش بحالت برو ان شاءالله خبرهای خوبی برایمان بیاوری. عاقبت لحظه‌ی طلایی زمان از راه رسید. همه در قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء جمع شده‌اند و مشغول دعا و نیایش شدند. حرکت به سوی نقطه رهایی داشت شروع می‌شد. آقا محسن در آخرین جلسه قبل از عملیات خیبر با فرماندهان ضمن دعوت همه به آرامش و دقت در عملیات، وضعیت کلی عملیات و ماموریت‌های همه را توضیح داد. تمام فرماندهان بی صبرانه منتظر شنیدن حرف‌های نهایی فرماندهی کل سپاه بودند. آقا محسن طبق معمول با تانی حرفهایش را شروع کرد و گفت: دو محور مستقل با هدف تصرف بصره، برای انجام عملیات انتخاب شده است، هورالهویزه و زید. در محور هور، قرارگاه نجف(سپاه) در محور زید، قرارگاه کربلا (ارتش) برای انجام عملیات مامور شدند، با این تفاوت که عملیات اصلی و تعیین کننده، در هور انجام شود. در محور هور، پنج هدف اصلی مشخص شده است. ۱.العزیر ۲.القرنه ۳.جزایر جنوبی و شمالی ۴.نشوه ۵.طلائیه در محور زید، یگان‌های ارتش پس از عبور از خط، می‌بایستی روی پل نشوه (واقع در غرب نهر کتیبان) به یگان‌های سپاه ملحق شده و سپس در مرحله سوم، برای حمله به بصره طرح ریزی صورت گیرد. در واقع پل نشوه مرحله پایانی عملیات خیبر است اما بصره به عنوان هدف عملیات عنوان می‌شود تا آمادگی یگان‌ها و خیزی که برداشته می‌شود آماده کننده‌ی مرحله‌ی بعدی عملیات باشد. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄