غزل
از کتاب« یلدا » ،نشر سوره مهر
از دل چقدر لاله ی تر در بیاورم
یا کاسه کاسه خون جگر در بیاورم
چون شانه چنگ در سر زلف تو می زنم
کز راز و رمز موی تو سر در بیاورم
من خواب دیده ام که تو از راه می رسی
چیزی نمانده است که پر در بیاورم
من چارده شب است به این برکه خیره ام
شاید از آب، قرص قمر در بیاورم
در من سرک نمی کشی ای روشنای ناب
خود را مگر به شکل سحر در بیاورم
چشم تو را سروده ام و قصد کرده ام
از چنگ شاه ،کیسه ی زر در بیاورم
هم چاک داده ام تن سهراب خویش را
هم می روم ادای پدر در بیاورم
ای کاج سالخورده ی زخمی به من بگو
از پیکرت چقدر تبر در بیاورم؟
سعید بیابانکی
@bamehonar313