مانند غـریـقی کــه پر از وحـشت آب است می‌گردم و دستم پی یک تکه طناب است  دلتنگی و تنـهایی و انـدوه و صـبوری این عاقبت تیره‌ی یک عاشق ناب است  آن مرد پر از شور و غزل ، بعد تو جان داد این آدمِ کوکی، جسدی پشت نقاب است  یا مشکل ارســال پیام از دل مــا بود یا منبــع گیــرنده‌ی قلـبِ تو خراب است  زایـیــده‌ی دردیـم و به بار آمـده‌ی عشق در مکتب ما، عشق فقط حرف حساب است