بنات الحیدر - کرج -
برنامه بعدی ما به گعده شهدایی و شرکت در مسابقه گنجینه قهرمانینو اختصاص داشت 😌❤️ بچه ها به کمک خانوم
❤️‍🩹🕊️ - در حاشیه مراسم 🌙✨ اون گوشه کنار ها یه پیرزن تُرک زبانی نشسته بود. وقتی گعده شهدایی ما تموم شد، اومد کنارم. ازم سوال کرد:《دخترم تُرکی بلدی؟ باهات تُرکی حرف بزنم.》 گفتم:《 بله مادرجان بلدم‌. تُرکی باهام حرف بزن.》 شروع کرد با زبان تُرکی بهم گفت:《 اونجا که به بچه ها گفتی هر روز صبح به دوست شهیدشون سلام بدن، منم دوستِ شهید دارم، یه تابلو دارم که روش عکس آقا و امام خمینی و حاج قاسم و شهید مجید سلمانیانِ. هر روز که از خواب بیدارشَم به این عکس سلام می دم. خونه‌مون تعمیرات می کردیم که این تابلو گُم شد و من چند روزی سلام ندادم. جای اینکه تو عالم واقعیت بهشون سلام بدم تو خواب سلام می دادم‌. تو خواب می دیدم که دارم بهشون سلام می دم. وقتي بیدار شدم به دخترم رعنا گفتم رعنا اون تابلو رو کجا گذاشتی ؟ بیار بده به من. باید هر روز سلام بدم. دخترم رعنا گشت و از تو وسیله ها تابلو رو پیدا کرد و زدیم به دیوار و هر روز بهشون سلام می دم. وقتي سلام می دم دلم آرومه اما وقتی سلام نمی دم کلافه ام انگار یه چیزی گُم کردم.》 هِیْئَت‌مُعَظَّم‌ْدُخْتَرآنہ‌بَنـات‌ُالْحِیـْدَر 🌸 @banatolheydar