#پسرک_فلافل_فروش🎀
قسمت = پنجاه و هشتم♥️
هرچند خانه اي كه در اختيار من بود، قديمي و بزرگ بود، من هم در آنجا
تنها بودم.
خيلي ها جرئت نميكردند در اين خانهي تاريك و قديمي زندگي كنند،
اما براي من كه جايي نداشتم و شبهاي بسياري در كوچه و خيابان خوابيده
بودم محل خوبي بود...
هادي حدود دو ماه پيش ما در تهران بود. يادم هست روزهاي آخر خيلي
دلش براي نجف تنگ شده بود.
انگار او را از بهشت بيرون كردهاند. كارهايش را انجام داد و بعد از سفر
مشهد، آمادهي بازگشت به نجف شد.
بعد از آن به قدري به شهر نجف وابسته شد كه ميگفت: وقتي به زيارت
كربلا ميروم، نميتوانم زياد بمانم و سريع بر ميگردم نجف.
#کپی_با_ذکر_یک_صلوات_حلال🎀