😱داستان عجیب مرگ در غسالخانه!
مردی بهخاطر اینکه شبها خواب به چشمش نمیآمد، تصمیم گرفت نزد یک رمال برود . وقتی رمال او را دید، به وی گفت که برای رهایی باید به یک غسالخانه برود و از غسال بخواهد که وی را روی تخت غسالخانه، غسل دهد.
او تأکید کرد که مشکل مرد جوان حل میشود و وی پس از آن میتواند به راحتی بخوابد
در روز قرار، مرد جوان راهی غسالخانه شد. آن روز، جسد مردی را که به علت بیماری جانش را از دست داده بود برای غسل و شستوشو به غسالخانه آورده بودند و مرد غسال سرگرم شستوشوی جنازه بود. وقتی مرد جوان رسید، غسال از او خواست که روی تخت غسالخانه دراز بکشد تا او را هم غسل دهد. وقتی همهچیز برای اجرای نسخه رمال آماده بود، غسال به طرف مرد جوان رفت تا او را شستوشو دهد که ناگهان...
⛔️این داستان محدودیت سنی دارد
لطفا اگه میترسی یا ناراحتی قلبی داری وارد نشو😰
ادامه داستان در ↯↯
https://eitaa.com/joinchat/2574188547C196ea40fc2