🔴 شیخ بهایی می‌گوید: روزی يک پولدار خوشگذران جلوی درب منزل نشسته بود. زنی به حمام معروف یعنی مَنجاب مى‌رفت، ولی راه حمام را گم كرد تا اینکه به این مرد رسید و پرسيد: منجاب كجاست؟ آن مرد گفت: حمام منجاب همين جاست. آن زن به گمان اينكه حمام همانجاست، داخل شد، مرد نیز سریع درب خانه را بست و از او تقاضاى كرد. زن بعد از مکثی گفت: من نیز به پیشنهاد تو دارم، ولى چون و گرسنه هستم، مقدارى و غذا تهيه كن تا با هم بخوريم و بعد در خدمتت باشم. مرد قبول كرد و .... 🔴ادامه این داستان عجیب در اینجا 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1130430467Ca0c7cbea7d