🚫یاسمن دختریه که مجبور میشه بره عمارت خان کار کنه غافل از اینکه خان با نقشه ی قبلی یاسمن رو به عمارت برده تا بتونه بیشتر ببینش ولی غرورش اجازه نمیده که بگه عاشق یاسمن شده📛 این وسط یه خاستگار برای یاسمن میادبه اسم رحیم که خان میفهمه و...🚫 موقع فرارشون سر میرسه و یاسمن وپدرشو میبره عمارت پدرشو تنبیه میکنه که باید رضایت بده به ازدواجشون🤐 http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1 برای اولین بار از نوع مذهبی💓 😍