با سیلی که به صورتم زد صورتم به طرف مخالف چرخید. بشنین تو ماشین تا با من هستی دیگه از این غلطا نمیکنی. _دستم رو روی صورتم گذلشتم و ناباورانه به چهره ی اخموش نگاه کردم با گریه و فریاد گفتم: _تو چه میدونی من چی کشیدم. تو چه میدونی از عرش به فرش رسیدن یعنی چی. _عرش و فرش همش مال خداست. یاد بگیر چه تو عرش چه تو فرش شکرش کنی. _سمت پل رفتم تا کار نصفه و نیمم رو انجام بدم که با تمام خشونت بازوم رو گرفت و سمت ماشین کشید و هولم داد برای اینکه روی زمین نیافتم هر دو دستم رو باز کردم تا تعادلم رو حفط کنم عصبی چرخیدم سمتمش _به تو چه. دیشب ازت کمک خواستم الان میگم غلط کردم راتو بکش برو. عصبی تر از قبل چند قدم سمتم برداشت و دستش رو بالا برد تا دومین سیلی رو بهم بزنه که از ناخواسته دستم رو روی صورتم گرفتم و چشم هام رو بستم. https://eitaa.com/joinchat/3259629617C46f880cfa3