#ازدواج_زنی_که_فریب_خورده_بود
😳زن 27 ساله در حالی که با دست و پاهای زخمی و آتل بسته، مقابل کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی مشهد نشسته بود.با جوانی به نام «بنیامین» ارتباط برقرار کردم. به امید این که با «بنیامین» ازدواج می کنم هر روز بیشتر به او نزدیک می شدم و به بهانه های مختلفی مانند موضوعات درسی و یا گرفتن جزوه تحصیلی او را ملاقات می کردم اما هر بار که از بنیامین می خواستم به خواستگاری ام بیاید از این موضوع طفره می رفت و وعده های واهی به من می داد تا این که سال سوم دانشگاه با جوان دیگری که در رشته مهندسی برق دانش آموخته شده بود به اصرار خانواده ام ازدواج کردم. از آن روز به بعد.....‼️😳👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3000238094Cf99aa0bd22