سوزنرو تودستمفروکردودرآورد.چشمام رو ازدرد میبستم ولب میگزیدم. امیراومد. دیگه خودداری فایده نداشت. بادیدن درد کشیدنم بهم ریخت.
-برو کنار تو بلد نیستی! خودم ازش میگیرم.
- نمیشه آقا!
- کشتیش! برو اونور من بهتر از تو بلدم.
امیر از کوره دررفته بود. نشست جای خانومه. هنوزمحرم نبودیم ولی مگه جرات میکردم حرف بزنم😞
- آقا امیر. خواهش میکنم..
لعنتی صدام میلرزید و امیر با چشماش داشت من رو میخورد.😖😖
نامزدش میخواد جای مسئول خونگیری ازش خون بگیره🤣🤣
https://eitaa.com/joinchat/3313696837C697aa8e7b4
#تهتغاریهنازکنارنجیزنپسرحاجیمایهدارمیشه.