#دختره_از_رعدوبرق_ميترسه_از_شوهرشم_خجالت_میکشه😂
#پارت_واقعى_رمان
با صداى بلند و وحشتناك رعد و برق مث فشنگ از جا پريدم و سمت اتاق #كامران دويدم. خجالت ميكشيدم برم توى اتاقش براى همين #بالش و #ملافم رو همونجا روى زمين انداختم و جلوى در #اتاقش دراز كشيدم...
با صداى رعد و برق دوم #جيغ بلندى كشيدم و از جا پريدم. ناگهان كامران در اتاقشو باز كرد و با ديدن اون حال حيرون من با ترس و نگرانى گفت: #شيدا چيشده؟؟! چرا #گريه ميكنى؟ چرا #جيغ زدى؟؟؟
با لرز و لكنت گفتم: رعد و برق... صداشو شنيدى؟!
لبخندى روى لباش نشست و با خنده گفت: از رعد و برق ميترسى دختر؟
آب دهنم رو قورت دادم و با #بغض گفتم: مسخرم نكن! اصلا هم خنده دار نيست!
https://eitaa.com/joinchat/98697257C3c45126927غوغاى رمان #طنز و #عاشقانه😂😍
💎غرور شيشه اى💎