👇 _سلام ماهی خانم بازهم غیاث بود پسر جذاب و پولداری که از دار دنیا هیچ خیری ندیده بود بجز عشقی که به من دختر فقیر محله داشت چادرمو دورم سفت کردم _صدبار گفتم به من نگو ماهی خانم اومد رو به روم قرار گرفت: _ماهی به دلم میشینه دندون قروچه کردم: _چی از جونم میخوای غیاث _خودتو میخوام میدونی که سوگولی هستی؟ _منو تو تیکه هم نیستیم غیاث دست از سرم بردار عصبی شد وسط کوچه چادرمو تو دستش گرفت _چی میخوای لامصب چی برات اماده کنم خونه ماشین پول تو فقط لب ترکن همه چی بامن بغضم گرفته بود اشکم داشت سرازیر میشد _د اخه گریه چرا دختر چشم سبز محله با صدایی که میلرزید انگشت حلقه ام رو آووردم بالا و گفتم _من .. من عقد کردم ... https://eitaa.com/joinchat/1630666843C14d42703da