✍️ پیام اعضا
در آن زمان شهرکرد چون فاصله داشت تا مرز وانگلیسی خائن این منطقه را نمی شناخت گندم به خوبی یافت می شد چون بارندگی زیاد داشت مادر بزرگ خدا بیامرزم می گفت از اطراف شهرکردخیلی ها آمده بودنند شهرکرد برای تهیه آرد وگندم وتعدا زیادی از ناتوانی گوشه خیابانها می خوابیدنند مادر بزرگم می گفتنند هر روز مادرش ساعت ۴ صبح قبل از اذان خمیر می کرد وتا می پخت صبح می شد وساعت ۹ بین نیازمندان توزیع می کرد یک نان را چهار قسمت می کرد ووقتی به بعضی از این افراد می داد از فرط گرسنگی ونتوانستن خوردن بایک دولقمه خوردن جان می دادنند تا چند ماه این کارش بود...