دیدم پاهاش زخمی و خونی شده بهش گفتم: کفشهات کو؟! گفت: دادم به اون بسیجی که کفشش پاره بود و نمی تونست تو ورزش صبحگاهی همپای دیگران بدود... گفتم: پس خودت چی؟! پاهات رو ببین خونی و زخمی شده گفت: اشکال نداره... گفتم:یعنی چی؟ گفت: اگه از یک کفش نتونم بگذرم چطور از جونم بگذرم؟!!... شهید _رشیدی