🍃🌸🍃🌸🍃 تازگیا کارم شده مقایسه کردن دوستام با زینب نمیدونم چرا جدیدا انقد برام مهم شده دلم میخواد بیشتر شخصیت زینبو بشناسم یه حسی منو میکشه سمتش این سوال همش تو ذهنمه چطور انقدقابل اعتمادِ پیش همه چطوری میشه انقدر آرامش داشته باشه. چرا مثل مانیست چطوری میتونه لباسای خوشگلشو زیر چادر پنهان کنه یا لاک نزنه؛ آرایش نکنه قبلا همش فکر میکردم برای خودشیرینی اینکارارو میکنه تا ازش تعریف کنن اما وقتی خونواده هام نیستن خیلی حواسش به حجابش هست..انگار تازه دارم میشناسمش راستش من این طرز زندگی کردن رو نمیتونم قبول کنم بنظرم زندگی براشون خیلی یکنواختو بسته س!!ولی اگه اینطوره چرا حالش خوبه چرا همیشه راضیه ... دوستای من کلی تفریح دارن کلی تنوع دارن تو زندگیاشون اما اکثرن ناآرومن شاکی از زندگی از خونواده از همچی... هوووووف چقدر فکر کردم سرم درد گرفت اوه ساعتوچه زمان زود گذشت برم بیرون ببینم چه خبره حلما_به به جمعتون جمعه حسین_گلمون کمه علیک سلام ابجی خانوم _سلام علیکم برادر _سلام باباجونم خسته نباشی بابا_سلام گل دختر سلامت باشی توام خسته نباشی خوب بود امروز؟ _بلییییی عالیییی حسین_مشکلی نبود؟ اذیت که نشدی؟ _نهههه خیلی هم دوست داشتم کلی خوشحال شدم که میتونم کمکشون کنم حسین_خب خوبه خداروشکر همش نگران بودم حوصلت نکشه حلما هدیه رو دیدی؟چه نازه این دختر _آرره اوووم مگه تو میشناسیشون؟ حسین_بعله پس چی چندباری با علی بردیمشون بیرون _عهههه پس چرانگفتی حسین_چون شما همش تو اتاقت بودی کی میای بیرون که باهات بشه حرف زد _اییش من که همش بیرونم وردلتون _مگه نه مامان؟؟ مامان_نه والا _بابا؟ بابا_راست میگن خب دخترم همش تو اتاقی _الان چند نفر به یه نفررر حسین_سه نفر به یه نفر حلما_اههههه اصلا من میرم تو اتاقم حسین_خب حالا قهر نکن خانوم کوچولو _من که قهر نکردم حسین_پس چرا قیافت آویزون شد بعد میگه لوس نیستم بابا_سربه سردخترم نزار عه بیا بشین پیش خودم حلما_چشم حلما_حسین تو درباره زندگی حسن و هدیه چی میدونی؟ باباش کجاست؟ حسین_تااین حد میدونم که پدرش وقتی خیلی کوچیک بودن فوت کرده مامانش هم از اونموقه هم بیرون کار میکنه هم مشغول بزرگ کردن بچه هاست یکمم قلبش ناراحته وضع مالیشونم که دیدی حلما_الهیی بمیرم چقدر زندگیشون سخته شما چطوری باهاشون آشنا شدین؟ حسین_من که از طریق علی باهاشون آشنا شدم علی بیشتر وقتا دنبال اینجور بچه هاست تا کمکشون کنه حسنم یکی از اون بچه هاست حلما_چه مهربون فکر نمیکردم علی همچین شخصیتی داشته باشه چقدر من زود این خونواده رو قضاوت کردم ندیده و نشناخته . . ادامه دارد... 🍃🌸🍃🌸🍃 ✍نویسنده: