🍃🌸🍃🌸🍃 . . تا غروب با زینب بودم خیلی روزه خوبی بود کتابایی رو هم که گفته بود داد بهم . . از امشب شروع میکنم به خوندن سرگرم بشم یکم حسین اومد دنبالم رفتیم قرار شد شبای محرم باهم بریم هیت اصلا یادم نبود یه هفته دیگه محرم شروع میشه چقدر دلم هوای بچه گیامو کرده عاشق این بودم که برم دسته هارو ببینم از همون موقه یه حس خاصی به محرم داشتم الانم همینطوره امام حسین رو یه جور خاصی دوست دارم هیچوقت دربارش تحقیق نکردم بااین که همیشه دربرابر دین و اسلام گارد میگیرم اما محرما اینجوری نیستم عجیبه برام... رسیدیم خونه مامان هم تازه اومده بود یکم باهم صحبت کردیم گفتم میرم تو اتاقم استراحت کنم تا بابا بیاد . . تو اتاقم بودم گوشیم زنگ خورد بازم همون شماره ناشناسست حلما_بله صدای یه پسر بود _سلام خوبی حلما خانوم حلما_شما؟ _عه نشناختی احسانم دیگه حلما_شماره منو از کجا اوردی شما احسان_از مخابرات حلما_هه هه جدی پرسیدم احسان_خب حالا عصبی نشو خانوم کوچولو کاره سختی نبود که از سپیده گرفتم حلما_سپیده بیشعور احسان_خشن نشو حلما_عرضتون؟ احسان_عرضی نداشتم خواستم حالتو بپرسم یکم باهم گپ بزنیم دلم برات تنگ شده از دیروز تاحالا حلما_فازتون چیه شما من چه حرفی دارم باشما بزنم اخه احسان_خب بلاخره از یه جا شروع میشه بعدا کلی حرف داریم برای هم حلما_اقای محترم مزاحم نشید من اصلا از این مسخره بازیا خوشم نمیاد به حساب سپیده ام میرسم که سرخود شماره منو به شما داده احسان_فکر نمیکردم انقدر سفت و سخت باشیا مشتاق تر شدم حلما_هووووف دفعه بعد اینجوری برخورد نمیکنم باهاتون لطفا احترام خودتونو نگه دارید خدافظ گوشی رو قط کردم وای از عصبانیت داشتم منفجر میشدم دختره احمق هی هیچی بهش نمیگم هر غلطی دلش میخواد میکنه لعنتی اینجوری نمیشه زنگ میزنم بهش حالیش میکنم.... مامان_حلما جان بیا شام بخور حلما_مامان میل ندارم مامان_یعنی چی پاشو بیا زود هوووف ولکن نیستن که بعد شام میام زنگ میزنم بهش سعی کردم خودمو آروم کنم یوقت نفهمن حوصله سوال جواب ندارم رفتم آشپزخونه کمک مامان... بعد شام بابا صدام زد _جونم بابا بابا_حلما جان پنج شنبه شب حاج کاظم اینا میان خونمون جایی نری خونه باش حواست به ظاهرتم باشه حلما_باباچراانقدر زودحالا این همه وقت هست بابا_هفته بعد محرم شروع میشه دیگه نمیشه حالا حالاها مامان_حلما قرار نیست کار خاصی بکنی که دیرتر بیان یه مهمونیه حلما_بعله یه مهمونی ساااادست از لجم گفتم یه مهمونی سادست که بدونن جوابم منفیه حلما_شبتون بخیر من میرم بخوابم تا اومدم تو اتاق یادم افتاد کاره سپیده گوشیرو برداشتم شمارشو گرفتم ادامه دارد... 🍃🌸🍃🌸🍃 ✍نویسنده: