فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 / پایی . ظهر با و جمعی از دوستان رفته بودیم [=شهری در نزدیکی ].[معمولا چون طلبه‌ها در قم از خانواده‌ها و شهر و دیارشون دور هستن برای نشاط افزایی و پر کردن جای خالی خانواده‌هاشون و جلوگیری از افسردگی خانواده‌ها روابط و جلسات دوستانه تقویت بیش‌تری پیدا می‌کنه.] . : بریم سُرسُره بازی. + بریم دخترم. . وقتی رسیدیم و انسیه خانوم رفت برای بازی دیدم چند نفر کنارِ زمینِ بازی نشستنو یکیشون داره تخمه می‌خوره‌و پوستاشو می‌ریزه روی زمینو منظره‌ی زشتی رو درست کرده. با خودم گفتم: "الآن من چطوری باید به این بگم که کارت کار زشتیه که هم بِهِش بَر نخوره، هم حرفَمو رسونده باشم، هم حرفم اثر خودشو گذاشته باشه؟"🤔 . گفتم اگر زبانی بگم: "آقای محترم! آشغال نریز"، "آقاجون! شهر ما خونه‌ی ماست."، "توی خونه‌تونم وقتی تخمه می‌خوری می‌ریزی روی فرش؟" و ... ممکنه در موضع تدافعی قرار بگیره و بگه: "به شما چه ربطی داره؟" یا بگه: "مالیات‌شو می‌دم." یا بگه: "حالا دیگه همه‌ی کارای مملکتو درستش کردین مونده همینو درست کنین؟ اگه راس می‌گی برو جلوی این همه بخور بخورو اختلاسو بگیر، عَ‌مووووو". . پس باید چه کار می‌کردم؟ به ذهنم رسید برم شروع کنم با پام تخمه‌هایی رو که ریخته بود رو بِدَم کنارِ زمینِ بازی و اونجا رو از اون وضع نجات بِدَم. . رفتم جلو. شروع کردم. خِرش، خِررش، خِررررش(دارم با پاهام تخمه‌ها رو می‌زنم‌کنار). تخمه‌ها که جمع شد ... اونا هم رفته بودن. 🌐 @barkat313