🤍💚🤍💚🤍💚🤍 + قول میدی؟ _ نمیخوام بدقول باشم. + قول میدی؟ چند ثانیه سکوت کرد و گفت _ قول میدم. نفس عمیقی از روی خیال راحتی کشیدم و سری تکون دادم. + حالا خیالم راحت شد.برو به سلامت. توراه برگشت به خونه،واسه بچه ها یکم خرید کردیم. بچه ها خوابشون برده بود. طاها بغلشون کرد و تو تختشون گذاشت. واقعا نای ایستادن نداشتم. سریع لباسامو عوض کردم و توی جام دراز کشیدم. طاها هم اومد توی اتاق. با دیدن کوله اش که گوشه ی اتاق بود چشماش گرد شد. _ این چیه؟ + کوله. _ میدونم کولست.برای چی اینجاست؟ + پس باید کجا باشه؟ _ خالی و تو کمد. + خب من وسایلتو جمع کردم تا زحمت تو کم بشه. _ مثل اینکه واسه رفتن من عجله داری. + لطفا چرت نگو که خوابم میاد. بلند خندید.هیچ وقت این طرز خنده ش رو فراموش نمیکنم. + شب به خیر. _ شب شما هم بخیر ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آی‌گپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇 ᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆ 🆔 @basaerehoseiniyeh