📍چرا پرسش از وجود ضروری است؟ عباسعلی منصوری: 🔻آیا پرسش از وجود، پرسش مستقیم فیلسوفان است؛ یعنی ایشان رأساً و ابتدائاً پرسش از وجود می‌کنند؟ در تمام طول این پرسش، آنچه برای ایشان مهم است فقط وجود است؟ وجود چه ارتباطی با ما انسان‌ها دارد که از آن پرسش می‌کنیم؟ حداقل این سؤال بی‌وجه نمی‌تواند باشد که بپرسیم پرسش از وجود چه وجهی برای ایشان دارد؟ همین‌که پرسش از وجه پرسیدن کنیم، مانند آن است که می‌گویم پرسش از وجود نمی‌تواند رأساً پرسش انسان باشد، بلکه به‌واسطۀ جهت و به خاطر امر دیگری است که انسان پرسش از وجود می‌کند. ytre.ir/dP4 🔸شاید بتوان گفت فلاسفه پرسش از معنای حیات و کیستی انسان را در پرسش از وجود پیگیری می‌کنند و اساسی‌ترین پرسش برای ایشان پرسش از کیستی خویشتن و جایش در این عالم وجود است. حتی وقتی که انسان پرسش‌هایی ازاین‌دست می‌پرسد: «آیا خدا هست یا نه؟ آیا پس از مرگ نیست خواهیم شد یا زندگی دیگری در کار خواهد بود؟ آیا موجوداتی ورای این عالم ماده وجود دارند؟» و سؤال‌هایی شبیه به این، در واقع همچنان از کیستی خویش پرسش می‌کند. 🔸هنگامی که من می‌پرسم چه باید بکنم، در جست‌وجوی این هستم که بدانم چه عملی صواب و اولویت دارد و کدام عمل ناصواب یا بدون اولویت است. صواب بودن یا نبودن یک عمل یا اولویت داشتن یا نداشتن یک عمل در نسبت با کیستی صاحب عمل مشخص می‌شود. وقتی انسان پرسش از صواب یا ناصواب بودن و اولویت داشتن یا نداشتن یک عمل می‌کند، کاَنَّهُ صورت اصلی و نهان‌شدۀ پرسش او این است که چه عملی مقتضای وجود خاص من و شایسته من است و چه عملی برای من ناشایست است؟ این پرسش اساساً هنگامی طرح می‌شود و امکان طرح می‌یابد که انسان خودش را نشناسد و الا اگر حد خود و اقتضای ذات خود را بشناسد، چنین پرسشی را طرح نخواهد کرد، بلکه مشغول عمل خواهد شد. در واقع ما با این پرسش، از کیستی خودمان پرسش می‌کنیم؛ یعنی در واقع اساسی‌ترین سؤال برای ما با توجه به امکان‌های فروان برای شدن و صیرورت که روبه‌رویمان هست، این است که من کیستم یا چه باید بشوم؟ 🔸واقعیت این است که هنگامی برای من سؤال چه باید بکنم یا چه کنم مطرح می‌شود که من ندانم که چه کسی یا چه هستم. من اگر بدانم که چه هستم بالطبع می‌دانم که چه باید بکنم؛ و چه باید بکنم پرسش من نخواهد بود. 🔸فرض کنید کسی را بدون اینکه کار او را مشخص کنند یا رتبه و نقش او را تعیین کنند به یک اداره (مثلاً دانشگاه) بفرستند و بگویند که برو در آنجا کار کن (فرض کنید نوع امر و شخص امرکننده هم برای او آن‌قدر مشخص نباشد که با توجه به آن قرائن پی به وظیفۀ محول خود ببرد). چنین شخصی هنگام ورود به آن اداره حتماً از خود خواهد پرسید که باید چه‌کار کنم. اما در اصل این پرسش اولی و اساسی او نیست، بلکه بدین خاطر است که ابتدا این برایش سؤال است که جای او در این اداره کجاست و او چه نسبتی با این اداره و نقش‌ها و رتبه‌های آن دارد. ◇◇◇◇◇ باشگاه اندیشه؛ فرصتی برای آزاداندیشی 👇 🔹تلگرام: t.me/Bashgah_net ▫️ایتا: Eitaa.ir/Bashgah_net 🔹سروش: Sapp.ir/Bashgah_net 📌بله: ble.im/join/YzQwZDU2ND فرهنگ امروز