مثل نسیم خنک
عجز و درماندگی، مثل یه آفت و مرض پنهون میمونه؛
یه جور زهر خاموش که آدمو آرومآروم از درون میخوره و ضعیف میکنه.
این حس ناتوانی، مثل باریه که دوشتو خم میکنه و دستوپاتو میبنده؛ مثل شاخهای که زیر برف سنگین خم میشه و دیگه نمیتونه قد راست کنه.
نکته دیگه اینکه: صبر، خودش یه جور شجاعته، یه جور شهامته، یه جور ایستادگی بیصدا و آروم که نمیذاره کم بیاری و زمین بخوری. صبر یعنی همون قدرت خاموشی که تو دل غوغاها بهت قوت میده، مثل یه کوه که زیر باد و بارون میایسته و تکون نمیخوره، یا مثل یه رودخونه که سنگ جلوش رو میشکافه و راه خودشو پیدا میکنه.
زهد، یعنی دل نبستن به دنیا، دل آزاد داشتن از بند مال و مقام، یعنی نذاری دنیا زنجیر به پات بزنه. این زهد این بینیازی، یه ثروته، یه سرمایه بیپایان که هیچوقت تموم نمیشه و هیچکس نمیتونه ازت بگیره؛
مثل آسمون بیکران می مونه که هرچی نگاه کنی بازم ادامه داره، یا مثل خورشیده که نورش برای همه هست و کم نمیاد.
تقوا هم مثل یه سپره،
مثل یه دیوار محکم که جلوی تیرای نفس و وسوسهها میایسته.
مثل یه زره آهنی میمونه که وقتی هوس و وسوسه سراغت میاد، نمیذاره زخمی بشی، یا مثل یه سد بزرگ که جلوی موجای خروشان سیلابو میگیره و نمیذاره همهچیو با خودش ببره.
و در آخر هم میگه: از همه قشنگتر و شیرینتر اینه که دلت گرم باشه به رضایت و خشنودی از تقدیر خدا. یعنی به هرچی خدا خواست راضی باشی، چه تلخ چه شیرین، چون میدونی پشتش حکمتیه. و اینو اگه متوجه بشی بهترین رفیق و همراهتو پیدا کردی، یه همدم مطمئن، یه آرامش دائمی که هیچوقت تنهات نمیذاره؛
مثل سایهی یه درخت بزرگ توی ظهر داغ تابستون، یا مثل نسیم خنکی که وسط کویر یههو میوزه و جون تازه بهت میده.
فرمود:
الْعَجْزُ: یعنی ناتوانی، وقتی که هیچ قدرتی نداری و خودت رو در برابر مشکلات ضعیف میبینی. مثل وقتی که دستت بستهس و هر چی میخوای نمیتونی انجام بدی. این ناتوانی،
آفَةٌ: مثل یه آفت میمونه که به آرامی به جون آدم میافته، طوری که شاید اول متوجه نشی، ولی کمکم آدم رو از درون میخوره و ضعیف میکنه.
و دیگه اینکه:
الصَّبْرُ: یعنی همون شکیبایی و تحمل، یعنی وقتی همه چیز فرو میریزه، تو هم استقامت نشون میدی و نمیذاری چیزی تو رو زمین بزنه. یه چنین وصف و حالتی
شَجَاعَةٌ: شجاعته و بیباکیه، یعنی این که در سختترین لحظات با دلی قوی و پر از اعتماد به نفس وایسی و چیزی نتونه تو رو از پا بندازه. مثل کوهی که توی طوفان میمونه و تکون نمیخوره.
و دیگه اینکه:
الزُّهْدُ: یعنی قناعت و سادهزیستی، یعنی وقتی که دیگه دلت به دنیای پر از تجملات گره نمیخوره. این،
ثَرْوَةٌ: ثروته ، اما این ثروت چیزی نیست که تو دستت باشه، بلکه تو دلته، و در روحته، و هیچ وقت هم از بین نمیره.
و دیگه اینکه:
الْوَرَعُ: یعنی پرهیزگاری، یعنی وقتی که میدونی فلان کار میتونه برات ضرر داشته باشه، و ازش دوری میکنی. این حالت،
جُنَّةٌ: یعنی محافظته، مثل یه سپر که تو رو از وسوسهها و اشتباهات نگه میداره. و این یعنی همیشه مراقب باشی که تصمیماتت از روی آگاهی و درستی باشه.
و در نهایت،
نِعْمَ: یعنی چه خوبه و چه پسندیده ست، چی؟
الرِّضَى: رضایت و خرسندی از خدا. یعنی چه خوبه این که به تقدیر خدا راضی باشی، و بگی: پسندم آنچه را جانان و پسندد، چون میدونی که هر چیزی در پشت خودش حکمتی داره.
پس نتیجه اینکه:
١.
عجز و درماندگی از درون آدمو میخوره:
عجز و درماندگی کمکم تواناییها و قدرت فرد رو از بین میبره، به طوری که آدم دیگه هیچ قدرتی برای حرکت و تصمیمگیری نداره.
٢.
صبر، یه قدرت خاموش و بیصداست:
صبر یعنی توانایی تحمل شرایط سخت بدون اعتراض و نارضایتی؛ این قدرت به آدم کمک میکنه تا در برابر مشکلات ایستادگی کنه و از مسیر خودش منحرف نشه.
٣.
زهد، آزادی از دنیا و دل نبستن به مادیاته:
زهد یعنی بینیازی از دنیا و نداشتن وابستگی به مال و مقام، که باعث میشه فرد از دغدغههای بیپایان دنیوی آزاد بشه و به سوی کمال حرکت کنه.
٤.
تقوا، محافظتی در برابر وسوسهها و گناهانه:
تقوا یه سپر در برابر فساد و وسوسههای دنیاست که فرد رو از افتادن در دام گناهان و اشتباهات بزرگ محافظت میکنه.
٥.
رضایت از تقدیر خدا، باعث آرامش و اطمینان خاطر میشه:
وقتی فرد به حکمت خداوند راضی باشه، هیچ چیزی نمیتونه اون رو آشفته کنه و همیشه در آرامش و اطمینان به زندگی ادامه میده.
📗نهجالبلاغه ؛ حکمت ۴
هر روز یه تکهی کوچک از نور و حکمت رو به زندگیتون اضافه کنید.✨
اَللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِحَقِصدیقَةُالشَهیده
@bashohada_ta_zohor🇮🇷
☆🌱یـازیـنب،یــازهــرا(س)🌱☆