بسم الله . .
قبل از اعزام ، فرمانده گردان گفت:
قرار هست ۷ نفر از خانواده های 
#شهدا برای زیارت بیان سوریه و پرواز هواپیماشون با ما یکی هست.
در نتیجه ۷ نفر از ما باید بمونند.
هر کسی داوطلب هست دستش رو بالا بیاره . .
وقتی فرمانده این رو گفت ، هیچ کسی دلش راضی نمیشد که از این اعزام جا بمونه.
اما اولین نفری که دستش رو بالا آورد ، حاج ابراهیم بود.
بدون درنگ و تعلّل . .
واقعا تصمیم سختی بود!!
واقعا معامله ی دشواری بود که حاج ابراهیم به خاطر احترام به پدر و مادر شهدا ، از اعزام به سوریه محروم شد.
گذشت و . .
بعد از مدتی حاج ابراهیم به سوریه اعزام شد.
وقتی به منطقه رسید از همون روز اول چله 
#زیارت_عاشورا شروع کرد.
روحانیِ گردان می گفت:
هیچ زیارت عاشورایی نبود که حاج ابراهیم "گریه" نکنه . .
در بین بچه های مدافع حرم یک معنویت خاصی داشت.
گذشت تا اینکه دقیقا در چهلمین روز از شروع زیارت عاشورا ، حاج ابراهیم با تله دست ساز داعشی ها آسمانی و 
#شهید شد.
جالب تر از اون، اینکه در کل گردان فقط یک نفر شهید شد و اون هم کسی بود که اولین نفر دستش رو بالا آورد.
به قول روحانی گردان ، حاج ابراهیم اونجا گل رو زد.