✳️ چرا همه پیشگامان عقل و علم به خداوند و قیامت باورمند نیستند؟ امام کاظم (ع) در بخش از گفتار مفصل خود خطاب به هشام بن حکم چنین فرمود: «فأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَةً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً وأَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّه أَحْسَنُهُمْ عَقْلاً» وقتی پایه معرفت الهی عقل باشد، هر میزان که مرتبه عقل بیشتر و قوی تر باشد، بر میزان پذیرش صاحب آن عقل در برابر دعوت پیامبران افزوده می شود. به عبارت روشن تر، هر کس معرفتش نسبت به خداوند بیشتر باشد، دعوت پیامبران را بهتر از دیگران اجابت کرده است و هر کس عقلش بیشتر باشد، در امر الهی از علم و آگاهی بیشتر برخوردار می شود. ممکن است پرسش شود که اگر با فزونی گرفتن میزان عقل بر میزان پذیرش دعوت پیامبران و آگاهی نسبت به امر الهی افزوده می شود، پس چرا در دوران حضور پیامبران برخی از معاندان دعوت پیامبران، افرادی بس باهوش، با استعداد و دارای قدرت فکری زیاد بودند؟! چنان که در روزگار ما هم جمعی از خداناوران را فلاسفه ای تشکیل می دهد که در برخورداری آنان از هوش و عقلانیت سرشار تردیدی وجود ندارد و این در حالی است که آنان تسلیم خداباوری و قیامت باوری نشده و نیستند؟! پاسخ را باید در کارکرد بیمارگونه عقل جستجو کرد؛ یعنی آنان از عقل و بلکه عقل سرشار برخوردار هستند، اما از سویی دگر اسیر هواهای نفسانی و انواع تعصبات جاهلانه اند که نمی گذارد تسلیم حق شوند. از نمونه های آشکار مدعا در عصر رسالت وليد بن مغيره است؛ پير و کهنسال و از جمله اميران و بزرگان عرب و مردي با دانش و آگاهي بود که او را از اين جهت ريحانه و حکيم عرب مي‌ناميدند. او روزي آيات نخستين سوره مبارکه غافر را از زبان پيامبر| ‌شنيد، آنگاه به ميان قبيله خود يعني بني مخزوم آمد و با شگفتي گفت: «والله لقد سمعت من محمد آنفاً كلاماً ما هو من كلام الانس ولا من كلام الجن وان له لحلاوة و ان عليه لطلاوة وان اعلاه لمثمر و ان اسفله لمغدق و انه ليعلو و ما يعلي عليه؛ به خدا سوگند همينك از محمد گفتاري شينديم كه نه از جنس گفتار انسان است و نه از جنس گفتار جن. گفتاري است بس شيرين، با طراوت و زيبا و بسان درختي است كه شاخش پر ميوه و ريشه‌اش پرآب است، گفتاري كه برهمه كلامها سرور است وگفتاري برآن چيره نيست.» بزرگان قريش چون آگاه شدند که وليد بن مغيره تحت تاثير جاذبه بي‌منتهاي قرآن قرار گرفته است، به فکر چاره افتادند. ابوجهل گفت: من او را به راه مي‌آورم. آن گاه روانه خانه وليد شد و به او گفت: آيا خبر داري که قبيله ات برايت صدقه جمع کرده‌اند؟ او با اين سخن وليد را با کنايه مورد خطاب قرار داد تا به او بفهماند که تمجيد او از قرآن به طمع مال بوده است. وليد گفت: آيا من در مال و فرزند از ايشان بيشتر بهره ندارم؟ ابوجهل افزود: مي‌گويند تو در شمار ياران محمد درآمدي تا از نان ايشان ترا نصيبي باشد؟ وليد گفت: آيا عشيره من چنين گمان برده‌اند؟! سر انجام وليد تحت تاثير اغواي ابو جهل ديگر نزد مسلمانان باز نگشت. هنگامي که موسم حج فرا رسيد قريش حضور وليد را در ميان خود غنيمت شمرده و از او خواستند براي درهم کوفتن پيام پيامبر| تهمتي فراهم سازد. وليد تهمت کهانت، جنون و شاعري را براي پيامبر نپسنديد و خود پيشنهاد کرد که به مردم بگوييد که او ساحر است. نشان آن اين که دعوت پيامبر به جدايي بين شخص و خانواده‌اش مي‌انجامد و اين کار ساحران است! بدين ترتيب آيات سوره مدثر در مذمت او نازل شد. بدون تردید اگر ابوجهل با غرور بی جای ولید بن مغیره بازی نمی کرد و او تحت تاثیر این جمله که از روی طمع به مال به حقانیت قرآن ایمان آورده و قرار است قبیله او برایش اموالی فراهم کنند، قرار نمی گرفت، توفیق هدایت به اسلام را می یافت. از نمونه های درس آموز در عصر ما فیسلوف انگلیسی؛ آنتونی فلو است که به مدت بیش از نیم قرن در جایگاه استادی فلسفه در دانشگاههای مختلف همچون آكسفورد و ريدينگ و به عنوان سخنران در بسياری از دانشگاه های آمريكایی و كانادایی، در مباحث علمی ، كتاب ها، سخنرانی ها و مقالات خود از بی‌خدایی دفاع می کرد و به انتقاد از اعتقاد به زندگی پس از مرگ می پرداخت، اما وقتی بی غرضانه مقالات و نوشته هایی در باره پدیده پیچیده «دی ای ان» را مطالعه کرد، اذعان کرد که هوشمندی خارق العاده این پدیده در درون هر سلول به روشنی اثبات می کن که امکان خلقت و مدیریت جهان بدون خالق هوشمند وجود ندارد. او در سال ۲۰۰۴ میلادی در ۸۱ سالگی و تنها شش سال پیش از مرگ، رسما تغییر عقیده‌اش در زمینه فلسفه دین را اعلام کرد و پذیرفت که جهان آفریننده دارد. او در کتاب های خود در این دوره از همه کسانی که به جهت آثار دوران بی دینی خود متضرر شدند، اعتذار طلبید. برگرفته از کتاب «تفسیر برگزیده کافی شریف» اثر استاد علی نصیری ـــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 بسیج اساتید امین ✅https://eitaa.com/basij_asatid