شاید شما هم نمیدانستید شهید
#مهدی زینالدین برادری داشت، آن هم شهید. شاید نمیدانستید همزمان با هم شهید شدند و اینکه
#مجید، معاون برادرش مهدی بود.
شاید این خاطره رازش را برملا کند:
«دلش نمی خواست کارهایش جلوی دید باشد . مدتی را که در جبهه بود ، اجازه نداد حتی یک عکس یا فیلم از او تهیه شود .
آخرین بار که به مرخصی آمده بود ، قبل از رفتن همهٔ عکسهایش را از بین برد تا پس از شهادت چیزی از او باقی نماند . همین طور هم شد و برای شهادتش حتی یک عکس هم در خانه نداشتیم .
همیشه پنهانکار بود . حتی زخمیشدنش را هم از دیگران پنهان می کرد .
یک بار که به مرخصی آمده بود، احساس کردم هنگام بلند شدن به سختی حرکت می کند؛ ولی چیزی را بروز نداد.
وقت نماز شد . وضو که گرفت ، رفت توی اتاق و در را قفل کرد. از این کارش تعجب کردم. خواهرش که کنجکاو شده بود، از بالای در، داخل اتاق را نگاه کرد و متوجه شد که مجید نماز را به صورت نشسته می خواند.
مجید از ناحیهٔ پا مجروح شده بود؛ اما اجازه نداد حتی ما که خانواده اش بودیم، متوجه شویم.»
🥀 هرکه شد گمنامتر، زهرا خریدارش شود.
✊بسیج مدرسه معصومیه قم:
@basij_masoumieh