به زمان کودکی‌مان برگردیم … اولین بابا گفتن او را به عرش عالی می‌برد و حالا پدر بابا بود …. وقتی دستان کوچکت را درمیان دستان بزرگش قرارمی‌دادی برایت قویترین و بهترین حامی بود براستی جای بوسه بردستانش چه کردی؟ و حالا تو محکم و سنگین قدم برمی‌داری، آیا از روزاول اینگونه قدم برمی‌داشتی؟ انگار باد یاد آن روزها را با خود برده است! آری امروز و هرروز، روز پدر است و او همیشه پدر است اما تو دیگر مسخ دستان خودت هستی، دستان او هنوز بزرگ است و هرروز محکم و خسته چرخ زندگی را می‌گرداند. اما پدر از تو نه دستان بزرگت را می‌خواهد نه گام‌های استوارت را! حالا تو تمام آرزویش هستی و دلخوشی روزهای سختی‌اش، او از تو لبخند محبت آمیزی به پاس همه آن روزها وشب‌ها می‌خواهد. پس لبخندت را ازاودریغ مدار! و بدان دستانت هنوز کوچک است وتجربه‌ای ندارد، امید و اعتبارت به اعتبار اوست. آرزومند باشید که اعتبارتان بماند تاهمیشه امیدتان ناامید نشود، فرصت را ازدست ندهید… پدر عزیزم برای خوشبختی و موفقیتم دعاکن ای چراغ روشن شب‌های تارم روزت مبارک🥹✨ از طرف : خانم ریحانه ناظمی دانش آموز پایه هشتم دبیرستان محجوب اشن شماره شرکت کننده: 9⃣6⃣ ┄┅══𑁍🦋𑁍══┅┄ 🇮🇷خبرگزاری بسیج فرهنگیان و دانش آموزی مهردشت 🆔@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht