بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ شنیده‌ام اگر آدم‌ها تصویر سیرتِ هم را ببینند از هم فرار خواهند کرد و با یکدیگر یکجا نخواهند نشست! اما تو گفته‌ای من همنشین کسی هستم که بخواهد با من بنشیند. و این یعنی چشم پوشی تو، یعنی خیلی مرا تحویل گرفته‌ای... تحویل گرفته ای که اهل بیت را آفریدی و آن‌ها را «کهْفِ الْوَرَی» قرار دادی؛ پناهِ مردم. به درگاهت آمده‌ام اذن دخول بگیرم تا در میدان پیشتازان به سویت بشتابم. با افتتاح تو را خواندم، با ابوحمزه، با مناجات حضرت امیر در مسجد کوفه. جوشن خواندم، قرآن سر گرفتم، تو را به چهارده نور قسم دادم تا روشنایی‌شان سیرتِ سیاهم را بپوشاند‌. حال با زبان جُون-غلامِ سیاهْ پوستِ اباعبدالله- در سجده افتادم، گریه می‌کنم و میگویم « إِنَّ رِيحِي لَمُنْتِنٌ وَ إِنَّ حَسَبِي لَلَئِيمٌ وَ لَوْنِي لَأَسْوَدُ» میدانم بدبویم، بدکارم و روسیاه... و حسین حال جُون را که دید گریست... دست به آسمان بلند کرد، دعایش فرستاد و به او اذن میدان داد. سلام بر حجة خدا وقتی برای ما دعا می‌کند. که به دست دعا‌کننده‌ی اوست «وَفَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الْکرُوبِ» غم‌هایی که بر طرف شده. اعتراف می‌کنم که «مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکمْ» منتظر حکومتش هستم که ناب است. ناب همچون عطرِ مُشک از نعش جُون، ناب چون گریه‌های بی‌اختیارِ خبرنگارِ انگلیسی در روز اربعین. از خدا که مهربانی و دستِ بخشش او تمامی ندارد درخواست می‌کنم رساندنت را نزدیک کند، ما را شهیدان راهت و یاری دهندگان پیروزی‌ات قرار دهد. خودت را برسان که دلِ ما مانندِ پرچمِ سرخِ گنبد سیدالشهداء؛ خون شده و در حوادث روزگار به تکان افتاده. خودت را برسان که دل  -این علم برافراشته شده- به دستانت احتیاج دارد تا بدل به لعل شود. بیا که منتظریم به پیشگاهت جان را همچون عقیق‌‌های سرخ، داخل ضریح بیاندازیم که ماییم تفسیر «وَ نَفْسِي لَكَ الْوِقَاءُ وَ الْحِمَي» آن جانی که برایت سپر و محافظ‌است و لحظه‌ها را می‌شمارد برای فداییِ تو شدن. برای ما دعا کن. «وَصَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ وَسَلَّمَ تَسْلِیماً کثِیراً، وَحَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ» ✍ الف. رحمت نژاد به سایت و کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak