📝
#یادداشت_هفته | دشمنان صندوق رأی؛ از جکیگور تا لندن
👈 ایرانستیزان؛ مرزهای شرافت، انسانیت و هویت ملی را در انتخابات شکستند (بخش اول)
🔹️نام «جکیگور» را شنیدهای؟ روستایی است در گوشهی جنوب شرقی کشور؛ از شرق تا مرز پاکستان فاصلهی چندانی ندارد و از جنوب تا سواحل مکران و دریای عمان. از صبح علیالطّلوع روز جمعه همه پای کار بودند تا اهالی جکیگور هم بیایند و رأیشان را بدهند. آنها هم در تعیین سرنوشت کشورشان سهم داشتند؛ نفری یک رأی مثل اهالی تهران، اصفهان، تبریز و مشهد. جمهوری اسلامی اینطور است دیگر؛ وقتی پای انتخابات و صندوق رأی وسط باشد، روستاییِ اهلِ جکیگور و رهبر انقلاب یکسان هستند و هر دو فقط یک رأی دارند. اصلاً فرق جمهوری اسلامی با حکومت طاغوت همین است. جمهوری اسلامی آمد تا بساط لیست بستن در دربار و تصمیم گرفتن یک نفر برای سرنوشت یک ملّت را جمع کند که کرد. باید بیشتر تاریخ بخوانیم تا یادمان نرود ــ یا از یادمان نبرند ــ که «رضاشاه به همراه رئیس شهربانی، فهرست نامزدهای احتمالی را بررسی و آنها را با صفاتی چون «مناسب» یا «بد»، «فاقد عرق ملّی»، «دیوانه»، «مغرور»، «مضر»، «احمق»، «خطرناک»، «بیشرم»، «لجوج و یکدنده» و «کلّهپوک» علامتگذاری میکرد. سپس اسامی مناسب در اختیار وزارت کشور و به واسطهی وزارت کشور در اختیار استانداران و هیئتهای محلّی انتخاباتی قرار میگرفت. تنها وظیفهی این هیئتها توزیع برگههای رأیگیری و نظارت بر صندوق آراء بود. ضمناً اعضای تمام این هیئتها را دولت مرکزی تعیین میکرد. نامزدهایی هم که بر رقابت انتخاباتی پافشاری میکردند، یا به زندان میافتادند یا تبعید میشدند.»(کتاب تاریخ ایران مدرن، نوشتهی یرواند آبراهامیان)
🔹️خون ابراهیم و فرهاد، پای صندوق رأی
🔹️رأیگیری که تمام شد، مُهروموم صندوق را باز کردند. رأیها شمرده و ثبت شد. دیگر بامداد شنبه بود. حالا باید صندوق را میبردند فرمانداری راسک تحویل بدهند و بروند چشمی روی هم بگذارند که تا اذان صبح هم راهی نبود. در سیاهیِ شب زدند به جادّه و در میانهی راه بودند که ناگهان از دو سمت جادّه باران تیر به سمتشان روانه شد. ابراهیم مرمزی و فرهاد جلیل شهید شدند و بقیّه زخمی. ابراهیم استواریکم مرزبانی بود و فرهاد سرباز وظیفه. ابراهیم اهل سوسنگرد در خوزستان بود و فرهاد اهل لردگان در چهارمحالوبختیاری. حالا آنها کنار هم آرمیده بودند و صندوق رأی آغشته بود به خون این دو جوان وطن.
🔹️تروریستها در تاریکی شب فرار کردند. رأی مردم محافظت شده بود، حتّی به قیمت خون. حالا بهتر میتوان عمق هشدار سالهای گذشته رهبر انقلاب را درک کرد: «ببینید دشمن به کجاها کار دارد؛ فقط مسئلهی اقتصاد نیست، فقط مسئلهی فرهنگ نیست، فقط مسئلهی باورهای انقلابی و دینی نیست، حتّی به انتخاباتش (کار دارد)؛ نمیخواهند این ظاهره و پدیدهی شرکت مردم به نام دین، در پای صندوق رأی و در خدمت انتخاب تثبیت بشود؛ همیشه ضدّ این را تبلیغ کردهاند، همیشه گفتهاند که دین با انتخابات و با آزادی و با دموکراسی و با این چیزها مخالف است؛ حالا (چطور) ببینند که دین مظهر کامل یک مردمسالاری همهجانبه است که بعضی از خارجیها هم اعتراف کردند. ما در طول این ۴۱ سال، ۳۷ یا ۳۸ انتخابات داشتهایم؛ کجای دنیا این همه به مردمسالاری اهتمام میورزند؟ به این هم کار دارند؛ دشمن به همه چیز کار دارد. دشمن را بشناسیم، حواسمان جمع باشد، «مَن نامَ لَم یُنَم عَنه»؛ (نهجالبلاغه، نامهی ۶۲؛ هر که خود به خواب رود، دشمنش به خواب نرفته.) اگر شما در سنگر، در مقابل دشمن خوابت ببرد، معنایش این نیست که دشمن هم خوابش برده؛ او ممکن است بیدار باشد، کمااینکه همینجور هم هست.» ۱۳۹۸/۱۲/۰۴ ادامه در بخش دوم
🖼
https://eitaa.com/basijnewsirzarand