آیت الله جوادی آملی می فرمودند که :
بابای من یک موقعی من را برد برای طلبگی که روحانیت در سخت ترین زمان ها بود . زمان رضا خان ملعون بود عمامه هارا برداشته بودند حسینیه ها و تکایا را در شمال اسطبل کرده بوده بودند.
روحانیون همه رفته بودند برای امرار معاششان ، یا تو زمین کشاورزی کار می کردند یا تو کارخانه ی پارچه بافی پارچه ای می بافتند یا گیوه ای می دوختند ، در آن زمانی که روحانیت در سخت ترین شرایط بود بابایم دست من را گرفت برد پیش یکی از علمای بزرگ مازندران گفت این می خواهم پیش شما درس طلبگی بخواند.( اخلاص را ببین).
🔷 که نتیجه ی آن خلوص که منع می کردند که حالا وقت طلبه شدن است حالا که همه در عسرت هستند؟ شد این بزرگوار .
فرمودند بابایم وقتی من را برد پیش آن عالم ربّانی جمله ی اول جامعه المقدمات را برای من با یک بیان شیوایی تدریس کرد که بعد از نیم قرن ۵۰ سال من هنوز شیرینی و لطافت بیان ایشان را در آیینه ی جانم حس می کنم. و آن اولین جمله این است :
💠اولُّ العلم معرفتُ الجبّار . و آخرُ العلم تَفویض الاَمر الیه. اول علم شناخت خداست ، آخر علم این است که بگویی امرم را به مولایم واگذار کردم ؛ هرچه آن عزیز برای من مقدر کند این خیر من است .
🔷لذا اولیای خدا هیچ برای خودشان نقشه نمی کشیدند.
استاد هاشمی نژاد