✳️ بی وَتین ها
🔻 زیر پست شهدای کرمان نوشته بود «در عوضش امنیت داریم!»
این تمام همت یک مرد بالغ بود در بزنگاه حادثه، شاید بالغ، کلمه آگاهانهای نباشد! بالاخره بلوغ لامصب یک جایی توی حرفزدن آدم خودش را نشان میدهد. از این همه بیرون گود ایستادن و حرف مفت زدن خون آدم به جوش میآید. زیر پیامش ملت عصبانی تا خورده بود فحش داده بودند، اما بهنظرم جوابش فحش نبود. یعنی فحش خیلی قبح کلامش را تقلیل میداد و از بار گناهش کم میکرد. بعضی حرفها مفتشان هم گران است. خیلی گران. باید توجیه میشد که نوشتن بیجا هزینه دارد و اینکه کلمات هم میتوانند بوی خیانت بدهند. با خبرِ حادثه بناکرده بود به عقدهگشایی. برایش پیام گذاشتم که تو خودت درِ باغِ سبزی برای اسرائیل! درِ باغ سبز بودن یعنی شراکت در خون مردم.
انگار که به تریج قبایش بر بخورد، پیام گذاشت که «من فقط هدفم دفاع از مردم عادیه!» اینکه راست میگفت و یا اصلا چه کسی چنین رسالتی به او داده بود و یا چطور با شماتتِ امنیت کشور میخواست به این هدف برسد بماند. نقاش بود. پیجش را دیدم. از هر نوع خزنده و پرنده و چرندهای که توانسته بود کشیده بود، اما دریغ از یک پست حرف حساب! دریغ از یک نیمچه حرکت اجتماعی مؤثر در راه وطن و مردم عادی که سنگشان را به سینه میزد. انگار او هیچ جایِ ایران نبود. هیچکسِ این آب و خاک نبود. توی زیستِ فردیاش به کُمای عمیق رفته بود و تنها علائم حیاتیاش این بود که بیاید زیر پست حادثه کرمان توی زمین دشمن در اینستاگرامِ بی در و پیکر با طنازی بنویسد «در عوضش امنیت داریم!» امنیتی که وقتی او خواب بود مصطفی صدر زادهها برایش جان داده بودند، جانباز هفتاد درصدی مثل حاج قاسم که وقت استراحتش بود خودش را برای آن به آب و آتش زده بود. امنیتی که از نظر او نبود، اما در نبودش فرصت کرده بود با آرامش خیال سیس هنری بگیرد و پشت پنجره اتاقش غرق در موسیقی بی کلامِ مورد علاقهاش، پالت رنگ را خالی کند روی بوم.
امنیتی که نبود اما زیر سایهاش زندگی میکرد.
بی وَتین ها*...
*پ. ن: وتین رگی که دل بدان آویخته است که هرگاه پاره گردد صاحبش میمیرد.
#جهاد_تبیین
✍ به قلم طیبه فرید
@basirat283