سلام حضرت صاحب عزا! دلم پریشانِ پریشان حالیِ شماست! بی قراری ِ این شب های دل تان، بی قرار کرده عالمی را ! این شب ها اختیار اشک چشمان مان دست خودمان نیست؛ تا که میگویند "حسین" ، سدِّ بغض می شِکَنَد و سیل اشک روان می شود! به گمانم این بی اختیاریِ بارش چشم و این بی تابی دل از نوحه ی "بُنَیَّ" مادرتان است که نه تنها دل زمینیان را بی تاب کرده، که عرش خدا را به لرزه انداخته و آسمانیان را بی قرار ساخته! و آن هنگام که شما شال عزا به دوش می اندازید، آسمان ها و زمین سیاه پوش می شوند؛ و ارض و سما گوش می سپارند به نوایِ به غم نشسته ی شما و لطمه زنان اشک می ریزند؛ که با خونِ دیده می فرمایید: "یا أهل العالم إن جدّی الحسین علیه السلام قتلوه عطشانا  یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا؛ " بمیرم برای چشمانِ داغدیده و قلب مصیبت زده ی تان، صاحب عزا! یادم باشد این دوماه برای تسکین قلب داغدارتان هر صبح صدقه بدهم! فی امان الله آقا جان سرتان سلامت داغدار روضه های کربلا.