🔻
پشتصحنۀ یک اتّفاق تلخ
۱. به حکم عقل نمیتوان از یک "تکاتّفاق" - هرچه هم که ناخوشایند و تلخ باشد که البتّه هست - "نتیجۀ کلّی" گرفت و "قضاوت عام" کرد. اگر در میان صدها اقدام، "چند مورد" گرفتار خطا شد، باید برای این "خطاهای موردی و جزئی"، چارهای اندیشید، نه اینکه همهچیز را از اساس، انکار کرد. هم "جوّزدگی" و "هیجانزدگی" نارواست و هم "غوغاسالاری" و "هوچیگری". سوقدادن فضای عمومی به سمت عواطفِ خام و یکسویه، خطاست و مسیر صحیحی برای تدبیر امور اجتماعی نیست.
۲. این در حالی است که جریان غیرانقلابی و برخی دیگر، بر مسند داوری نشسته و میگویند چون برای این خانم، چنین حادثهای رخ داده است، پس "مواجهۀ حاکمیّتی با بدحجابان و بیحجابان"، غلط است. یعنی باید از هراس اینکه مبادا چنین حادثۀ تلخی رخ بدهد، "بیعمل" و "نظارهگر" بود و باب "نهیازمنکر" را مسدود ساخت. روشن است که چنین کسانی، در کمین نشسته بودند تا از آب گلآلود، ماهی صید کنند و قصد خیر و اصلاح ندارند. این ماجرا، به دستاویزی برای تسویۀ حساب اینان با بازدارندگی در برابر "حرامِ اجتماعیِ بیحجابی و ولنگاری" تبدیل شده است.
۳. نکتۀ دیگر، حسّاسیّت بسیار بالای مواجهۀ فرهنگی با هنجارشکنان در عرصۀ عمومی است. نیروی انتظامی باید دراینباره، "ملاحظه و محافظت حداکثری" داشته باشد. هیچ عذری پذیرفته نیست و "مجری قانون" باید در مقام "اجرای قانون"، پا از "حدود قانونی و شرعی" فراتر نگذارد و خودش گرفتار بیاخلاقی و سهلانگاری نشود. آنچه که در اینجا مهم است، آن است که باید برای این اقدام، از نیروهایی استفاده کرد که هم بهشدّت اخلاقی و متقی باشند و هم جنبههای روانشناسانه و جامعهشناسانۀ مواجهه را بدانند و به کار ببندند.هیچ اغماض و اهمالی روا نیست؛ نه باید از "قانون" و "شرع" عقب نشست، و نه باید به بهانۀ اجرای قانون، "اخلاق" و "انصاف" را نادیده انگاشت. نیروی انتظامی باید صریح و آشکار دربارۀ نیروهایی که برای این برنامه به کار گرفته، پاسخگو باشد و هیچ تخلّفی را برنتابد.
۴. و البتّه هنوز اطّلاعات دقیقی دربارۀ آنچه که گذشته، در دست نیست، امّا بازار منفیبافی و بدبینی و جوّسازی، داغ و پُرآشوب است. چنانچه این خانم به طرزی معقول و موجّه، برای "اخذ تعهد قانونی" و "آموزش" فراخوانده شده است، اشکالی متوجّه نیروی انتظامی نخواهد بود، بلکه باید قدردان نیز بود که در مواجهۀ نخست، "تندی" و "غلظت" به خرج نداده و به "سپردن تعهد"، بسنده کرده، بلکه حتّی در قالب برگزاری کلاس به "تبیین مسألۀ حجاب" نیز پرداخته است. اگر واقعیّت ماجرا به این صورت باشد، نمیتوان خُردهای بر نیروی انتظامی گرفت.
۵. و اگر این خانم دچار بیماری زمینهای بوده، بدون شک باید گریبان خانوادهاش را گرفت که چرا با وجود آگاهی به اینکه بدحجابی و بیحجابی، "جُرم" است و نیروی انتظامی در صورت مشاهدۀ این رفتار، برخورد میکند، این خانواده به فرزند خویش، "تذکّر پیشینی" نداده و او را از قانونشکنی، بر حذر نداشته است؟! خانوادهای که اکنون شاید مدّعی نیز باشد، در حقّ این فرزند، "کوتاهی" روا داشته و در مدیریّت رفتار اجتماعیِ او، سستی ورزیده است.
۶. و اگر خانواده، چنین وظیفهای را به انجام رسانده و هشدارهای لازم را به این خانم داده است که متأسفانه باید گفت "بیتوجّهی" یا "لجاجت" خودِ وی، ریشۀ این ماجرای تلخ بوده است. او که میدانست ظرفیّت عصبی و روانیِ مواجهۀ قانونی نیروی انتظامی را ندارد - حتّی در این شکل بسیار ملایم و فرهنگیاش - نباید "قانونشکنی" میکرد و خود را در این "موقعیّت تنشآلود" قرار میداد. نمیشود حرمت قانون را شکست و هنجارهای اجتماعی را زیر پا نهاد، امّا در عین حال از "مجری قانون"، طلبکار بود و از او انتظار داشت که بیتفاوت و خاموش بنشیند.
۷. فارغ از این قصّۀ تلخ، چارهای جز مواجهه با بدحجابها و بیحجابها نیست. باید "گفت" و "تبیین" کرد و ذهنها را روشن کرد، امّا با این حال، باز هم کسانی هستند که نه تعهدی به شرع دارند و نه تعهدی به قانون. با اینان چه باید کرد؟! همۀ لایههای جامعه را نمیتوان با "توصیه" و "موعظه" و "ملایمت"، به حقّ جمعی و عمومی فراخواند، بلکه همواره عدّهای هستند بهصورت "آگاهانه" و "عامدانه"، هنجارشکنی و فضیلتسوزی میکنند. اگر اینان را رها کنیم، هم "حقّ" را زیر پا نهادهایم و هم به "سلامت و سعادت جامعه"، خیانت کردهایم. آنان که بر باطلِ خویش اصرار میورزند و از "برهنگی" و "خودنمایی" و "لجنپراکنی" در عرصۀ عمومی، عقبنشینی نمیکنند، باید دریابند که آرزوی "ارتکاب آزادانۀ حرام اجتماعی"، فقط در سایۀ دولت سکولار میسّر خواهد بود، نه دولت اسلامی. جامعه، "اتاق خواب" و "اندرونی" نیست که به جولانگاه هندسه و حجمِ اندام جنسی تبدیل بشود. دینداری و تقوا به کنار، بهخدا اندکی "پاکدامنی" و "خویشتنداری" و "حیا" هم جزو اخلاق زنانه است. از این همه "بدنمایی" و "جلوهفروشی" و "دلربایی" و "شهوتسازی" و "شعلهافزوی" و "ایمانسوزی" چه سودی اندوختهاید؟! هم از قدر و قیمت خویش کاستهاید و هم تقوای اجتماعی را به تاراج بردهاید.
✒ مهدی جمشیدی
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi