👈خاطره ای از عملیات بدر شب دوم عملیات بدر در کنار دجله بودیم اکثر برادران سنگر حفر کرده بودند و هنگامی که پست نداشتن در همان جا استراحت میکردند ،من در قسمت پایین خاکریز یک سنگر قبری کنده بودم که حدود دو سه نفر می تونستن به حالت درازکش در اون استراحت کنن. از پریشب که حرکت کرده بودیم حاج اسماعیل (نادری) اصلا نخوابیده بود ، البته من بعضی وقتها که امکانش بود یه مقدار میخوابیدم ولی حاج اسماعیل اصلا نخوابیده بود ، اون شب حاجی بعد از اینکه به خط یه سر کشی کرد به طرف سنگر اومد منم یه لقمه غازی تخم مرغ و سیب زمینی براش آماده کرده بودم ،خورد و دراز کشید تا بخوابد ، اما یه تیر بار از اون طرف دجله یک سره شلیک میکرد. حاجی یه مقدار اولش تحمل کرد ولی فایده نداشت خاکریز را به سرش گرفته بود ول کن هم نبود ، حاجی روبه من گفت پاشو اون کلاشو بردار یازده دوازده قدم به این طرف ،اشاره به سمت راست خاکریز ، برو بعد به طرف این تیربار بی صاحب شلیک کن بیشتر نری ها و اصلا نترس سر تیربا بچرخه طرف تو , مهلت بهش نمیدم یه آرپی جی از یکی از برادرا گرفت. منم همون جایی که حاجی گفته بود رفتم بالای خاکریز و شروع به شلیک کردم با همون چند تا تیر اول ، سمت شلیک تیربار تغییر کرد به طرف من وحاج اسماعیل نسخه تیربار و تیربارچی را با هم پیچید ، نمیدونید این قدر منطقه ساکت شد که نگو ، وقتی برگشتم دیدم حاجی چنان خوابیده بود که تعجب کردم که کی عملیات دو نفرمونو انجام دادیم و کی ایشون خوابش برده. علیرضا جعفر خانی/گردان امام حسین (ع) 🌹🍃🌹🍃 ┄┅══✼♡✼══┅┄ ⚪https://sapp.ir/basir.markazihttps://eitaa.com/basirmarkazi