تی و ناتوانی که نیرومندش نمودی و خواری که عزیزش فرمودی و بیماری که شفایش دادی و خواهشمندی که عطایش کردی و گنهکاری که گناهش را بر او پوشاندی و خطاکاری که نادیدهاش گرفتی؛
وَأَنَا الْقَلِيلُ الَّذِى كَثَّرْتَهُ، وَالْمُسْتَضْعَفُ الَّذِى نَصَرْتَهُ، وَأَنَا الطَّرِيدُ الَّذِى آوَيْتَهُ، أَنَا يَا رَبِّ الَّذِى لَمْ أَسْتَحْيِكَ فِى الْخَلاءِ، وَلَمْ أُراقِبْكَ فِى الْمَلاءِ، أَنَا صاحِبُ الدَّواهِى الْعُظْمىٰ، أَنَا الَّذِى عَلَىٰ سَيِّدِهِ اجْتَرَى، أَنَا الَّذِى عَصَيْتُ جَبَّارَ السَّماءِ، أَنَا الَّذِى أَعْطَيْتُ عَلَىٰ مَعاصِى الْجَلِيلِ الرُّشى، أَنَا الَّذِى حِينَ بُشِّرْتُ بِها خَرَجْتُ إِلَيْها أَسْعىٰ، أَنَا الَّذِى أَمْهَلْتَنِى فَمَا ارْعَوَيْتُ ، وَسَتَرْتَ عَلَىَّ فَمَا اسْتَحْيَيْتُ، وَعَمِلْتُ بِالْمَعاصِى فَتَعَدَّيْتُ؛
و منم اندکی که بسیارش فرمودی و ناتوان شمردهای که یاریاش دادی و رانده شدهای که مأوایش بخشیدی، من پروردگارا کسی هستم که در خلوت از تو حیا نکردم و در آشکار از تو ملاحظه ننمودم، منم صاحب مصیبتهای بزرگ، منم آنکه بر آقایش گستاخی کرد، منم آنکه جبّار آسمان را نافرمانی کرد، منم آنکه بر معاصی بزرگ رشوه دادم، منم آنکه هرگاه به گناهی مژده داده میشدم شتابان به سویش میرفتم، منم آنکه مهلتم دادی باز نایستادم و بر من پرده پوشاندی حیا نکردم و مرتکب گناهان شدم و از اندازه گذراندم؛
وَأَسْقَطْتَنِى مِنْ عَيْنِكَ فَما بالَيْتُ، فَبِحِلْمِكَ أَمْهَلْتَنِى، وَبِسِتْرِكَ سَتَرْتَنِى حَتَّىٰ كَأَنَّكَ أَغْفَلْتَنِى، وَمِنْ عُقُوباتِ الْمَعاصِى جَنَّبْتَنِى حَتَّىٰ كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِى . إِلٰهِى لَمْ أَعْصِكَ حِينَ عَصَيْتُكَ وَأَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جاحِدٌ، وَلَا بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ، وَلَا لِعُقُوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ، وَلَا لِوَعِيدِكَ مُتَهاوِنٌ، لَكِنْ خَطِيئَةٌ عَرَضَتْ وَسَوَّلَتْ لِى نَفْسِى، وَغَلَبَنِى هَواىَ، وَأَعانَنِى عَلَيْها شِقْوَتِى، وَغَرَّنِى سِتْرُكَ الْمُرْخىٰ عَلَىَّ، فَقَدْ عَصَيْتُكَ وَخالَفْتُكَ بِجَُهْدِى، فَالْآنَ مِنْ عَذابِكَ مَنْ يَسْتَنْقِذُنِى وَمِنْ أَيْدِى الْخُصَماءِ غَداً مَنْ يُخَلِّصُنِى وَبِحَبْلِ مَنْ أَتَّصِلُ إِنْ أَنْتَ قَطَعْتَ حَبْلَكَ عَنِّى؛
و مرا از چشمت انداختی، باک نکردم، پس با بردباریات مهلتم دادی و با پردهپوشیات مرا پوشاندی تا آنجا که گویی مرا از یاد بردهای و از مجازات گناهان برکنارم داشتهای، گویا تو از من حیا کردهای! خدایا، آنگاه که نافرمانی کردم، نافرمانیات نکردم چنانکه منکر پروردگاریات باشم و نه چنانکه سبک شمارنده فرمانت باشم و نه با گستاخی در معرض کیفرت قرار گیرم و نه تهدیدت را ناچیز شمارم، ولی خطایی بود که بر من عارض شد و نفسم آن را برایم آراست و بدبختیام مرا بر آن یاری نمود و پردۀ افتادهات بر من مغرورم نمود، در نتیجه با کوششم نافرمانیات کردم و به مخالفتت برخاستم اکنون چه کسی مرا از عذابت نجات میدهد و فردا از چنگ ستیزهجویان و دشمنیکنندگان چه کسی رهایم میکند و به رشته چه کسی بپیوندم اگر تو رشتهات را از من بگسلی؛
فَوا سَوْأَتا عَلَىٰ مَا أَحْصىٰ كِتابُكَ مِنْ عَمَلِى الَّذِى لَوْلا مَا أَرْجُو مِنْ كَرَمِكَ وَسَعَةِ رَحْمَتِكَ وَنَهْيِكَ إِيَّاىَ عَنِ الْقُنُوطِ لَقَنَطْتُ عِنْدَما أَتَذَكَّرُها، يَا خَيْرَ مَنْ دَعاهُ داعٍ، وَأَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راجٍ . اللّٰهُمَّ بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ، وَبِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَيْكَ، وَبِحُبِّى النَّبِىَّ الْأُمِّىَّ الْقُرَشِىَّ الْهاشِمِىَّ الْعَرَبِىَّ التِّهامِىَّ الْمَكِّىَّ الْمَدَنِىَّ أَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَيْكَ، فَلا تُوحِشِ اسْتِيناسَ إِيمانِى وَلَا تَجْعَلْ ثَوابِى ثَوابَ مَنْ عَبَدَ سِواكَ؛
مرا چه رسوایی بزرگی است از آنچه کتاب تو (لوح محفوظ) از کردارم در شمار آورده، اگر امیدوار به کرم و فراوانی رحمتت نبودم و اینکه مرا از ناامیدی نهی نمودهای، هرآینه ناامید میشدم به هنگامی که گناهانم را بیاد میآوردم، ای بهترین کسی که خوانندهای او را خواند و برترین کسی که امیدواری به او امید بست. خدایا به پیمان اسلام به تو توسّل میجویم و به حرمت قرآن بر تو تکیه میکنم و به محبّتم نسبت به پیامبر درس ناخوانده قریشی هاشمی عربی تهامی مکی مدنی، همجواری نزد تو را امید مینمایم، پس انس ایمانی مرا در عرصه وحشت نینداز و پاداش مرا، پاداش کسی که غیر تو را عبادت کرده قرار مده؛
فَإِنَّ قَوْماً آمَنُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ لِيَحْقِنُوا بِهِ دِماءَهُمْ فَأَدْرَكُوا مَا أَمَّلُوا، وَ إِنَّا آمَنَّا بِكَ بِأَلْسِنَتِنا وَقُلُوبِنا لِتَعْفُوَ عَنَّا فَأَدْرِكْنا مَا أَمَّلْنا، وَثَبِّتْ رَجاءَكَ فِى صُدُورِنا، وَلَا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا، وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ