تیمسار با خنده جعبه اسباب بازی را که برای آرتین آورده باز می‌کند تا به او نشان دهد و چشم من اما به دنبال دست گلوله خورده‌اش و دلش که هر چه فکر می‌کنم چگونه باید در این سن و سال این همه داغ را تحمل کند و چشمش که نتوانستم آن عکس را اینجا بگذارم، چشمی که انگار به وسعت ایران گسترده بود، انگار به وسعت همه تاریخ پر فراز و نشیب این مُلک عمق داشت... آرتین و آرتش‌ها بزرگ خواهند شد، اما همانگونه که بارها نوشته‌ام سرنوشت محتوم و همیشگی ما بر خون بنا گذاشته شده و برای پاسداری از خانه خود باید همواره در صف شهادت بایستیم و بمانیم و بدانیم که هیچ وقت این مسیر را پایانی نیست. عکس‌ها را نگاه کردم و حال دلم که اصلاً نوشتنی نیست و روزی شود که آرتین بزرگ شود و خونخواه پدر و مادر و برادرش باشد، خونخواه همه پدران و مادران داغدار و بچه‌های یتیم ایران‌زمین باشد... و باز رسانه های اصلاح طلبی که انگار دردی ندارند غیر از کاسبی از دردهای مردم ایران و موج سواری و ماهیگیری و خوشحالی @basirtabas