🔹️ قسمت دوم:
🔹️ وقتی در تلویزیون صحبتهای امام پخش میشد، با احترام مینشست، اشک میریخت.
◇ همیشه میگفت: هرچه امام (ره) بگوید، همان است. خدا امام خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند
◇ در جریان پیروزی انقلاب فعال بود و با شروع جنگ کردستان ، به میدان رفت.
◇ آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند. در واقع شیوههای جنگی او و ترسی که در دل نیروهای عراقی انداخته بود و نامش کابوسی وحشتناک برای تمام نیروهای عراقی اعم از سرباز، افسر شده بود.
◇ در روز شهادت برای زدن آرپیجی بلند شد. بالای خاکریز رفت، یکدفعه صدایی آمد.
◇ گلوله تیربار تانک به سینه شاهرخ اصابت کرده بود. حفرهای در سینه او ایجاد شده بود و خون زیادی از بدن او خارج شد.
◇ میخواستند پیکرش را به عقب برگرداند که چون در محاصره عراقی ها بودند نتوانستند
◇ پیکر شاهرخ روی زمین افتاده بود. عراقیها بالای سر او رسیده بودند و از خوشحالی هلهله میکردند.
◇ همان شب تلویزیون عراق پیکر بدون سر او را نشان داد. گوینده عراقی گفت: ما شاهرخ، جلاد حکومت ایران را کشتیم.
◇ دوستان شاهرخ روز بعد به همان خاکریز رسیدندو اما هیچ اثری از پیکر شاهرخ نبود.
◇ او از خدا خواسته بود همه گذشتهاش را پاک کند. میخواست چیزی از او نماند و پیکر شهید شاهرخ هرگز پیدا نشد
🔹️ صبحانهای باشهدا
@sobhaneh_ba_shohada