.
ابایی نداریم از خرید وسایل دست دوم. از تعمیر و رنگ کردن. از خرید لباس هر فصل در حراج آخر فصل برای سال بعد.
خرید دکوریجات و زیورآلات در برنامه و اولویت ما نیست.تعویض پرده و ست کردن رنگ آن با خانههای جدیدی که هر چند سال اجاره میکنیم هم همینطور.
و درست است که وضعمان توپ نیست، اما همه اینها هم از بیپولی نیست. یعنی بالاخره توان خرید خیلی از آنها هست، اما انتخابمان چیز دیگریست.
اولویت ما -یعنی من و خانم- مصرف محصول فرهنگی و سفر است. واقعا بخش زیادی از درآمدمان خرج این دو میشود.
اوایل زندگی که هردو دانشجو بودیم و کار من پارهوقت بود هم باز اولویتمان همینها بود.
یعنی این انتخاب بیشتر از اینکه حاصل جبر مالی باشد، محصول فکر است، درست یا غلط.
ما ترجیح میدهیم -حالا که بلحاظ کاری خیلی فرصت سفرهای طولانی را نداریم- پولمان را جمع کنیم و یک آخر هفته، سریع برویم مشهد و برگردیم. دوست داریم پولمان را خرج زیارت کنیم. خرج پول بنزین سفر به بندرعباس و... . و در همان سفر هم بجای اینکه پول هتل بدهیم، چادر بزنیم و در مدرسه ساکن بشویم و...