می‌گفت: «عاشق شدم. خیلی دوسِش دارم...» 😍 گفتم: «چقدر؟ یعنی چه کارایی حاضری براش انجام بدی؟» گفت: «اونقدر که جونم براش درمی‌ره. سرش درد بگیره، من می‌میرم. 😔 اونقدر که هرچی می‌گه، می‌گذارم روی چشمم. اونقدر که حاضرم از همه چیزم به خاطر اون بگذرم. اونقدر که...» می‌گفت: «تو نمی‌دونی عاشقی چیه!» راست می‌گفت. من عاشق نیستم. امامم آوارهٔ کوه و بیابونه و من راحت می‌خوابم... ناراحت و غمگین می‌شه و من عین خیالم نیست... 😭 حالا گوش نکردن به حرفاش که جای خود... چقدر دلشو شکستم 💔 پس اگه «عشق» اونه که دوستم می‌گفت، من فقط اداشو درمیارم… ا┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ا